زمان مطالعه: < 1 دقیقه مآل اندیش فردا بود زینب در آن صحرا چه تنها بود زینب به هنگام غروب تنگ آن روز تمام غربت ما بود زینب یدالله گودرزى ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه در مسلخ عشق کرده غوغا زینب در سنگر صبر، کرده مأوا زینب همراه رقیّه رفته در شام بلا برگشته ز شهر شام تنها زینب ژولیده نیشابورى ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مى‌سوخت چو شمع و پایدارى مى‌کرد دل از مژه جاى اشک جارى مى‌کرد شب دختر شیر حقّ به جاى عباس از عترت عشق پاسدارى مى‌کرد احد ده بزرگى ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه زان فتنه خونین که به بار آمده بود خورشید ولا، بر سر دار آمده بود با پاى برهنه، دشت‌ها را زینب دنبال حسین، سایه‌وار آمده بود حسین اسرافیلى ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه از داغ غمت خون جگر دارم من وز یاد لبت دیده تر دارم من تو از سر نى سایه فکندى به سرم یا سایه خورشید به سر دارم من؟ شکوهى ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه چون سر نعش برادر زینب محزون گریست کوه با سنگین‌دلی از ناله او خون گریست یک به یک خون جراحاتش ز سیل اشک شست نرگسش از بس ز غم بر آن تن گلگون گریست سینا ***