جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینب‌کبری سلام‌الله‌علیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع

کتابخانه: متن 28 جلد‌کتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشت‌برداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب

نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به ‌همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ

حکایت: بیست و نه داستان‌هایی به‌صورت گویا از زندگی حضرت

آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتاد‌قطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارت‌نامه حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها

به سوی کوفه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه آخر از کوی تو با دیده گریان رفتم آمدم با تو و با لشکر عدوان رفتم گر تو با جمله شهیدان سوی جنت رفتی من سوی شام، به همراه اسیران رفتم خاطرجمع و دل‌آسوده می‌باش که من فرق بی‌معجر و گیسوی پریشان رفتم ای شه تشنه‌جگر این تو این شط فرات آب نوش آب که من با لب عطشان رفتم

ادامه مطلب »

ورود به کربلا (5)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه ای کربلا ای کعبه عشق و امیدم بعد از جداییها به دیدارت رسیدم ای کربلا آغوش بگشا زینب آمد من زینبم کز رنج دوری‌ها خمیدم هر روزه دیدم کربلای تازه‌ای را ای کربلا تا بر سر کویت رسیدم منزل به منزل داغ بر داغم فزون شد جان کنده‌ام تا رخت در اینجا کشیدم از بهر انجام رسالت زنده ماندم گر

ادامه مطلب »

خواهر غم‌پرور حسین

زمان مطالعه: < 1 دقیقه در قتل‌گاه خواهر غم‌پرور حسین می‌گفت چون گرفت به بر پیکر حسین ای کشته‌ای که باد فدای تو جان پاک! بی غسل اوفتاده چرا پیکرت به خاک؟! برخیز کودکان جگرخون خویش بین تا چند خفته‌ای تو در این دشت هولناک؟! همای شیرازی ***

ادامه مطلب »

ناموس حق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه خواهرا! ناموس حق داوری بر یتیمانم تو جای مادری زینبا غارت شود چون خیمه‌ها جمع کن اطفال حیران مرا پیکرم بینی چو اندر خاک و خون پا منه از نقطه طاقت برون خواهرا! در ماتمم افغان مکن موی سر اندر غمم افشان مکن خواهرا چون بر سنان بینی سرم بردباری کن به حق مادرم محزون رشتی ***

ادامه مطلب »

زینت دوش نبی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه زینب چو دید بر سر نی رأس شاه را بر نُه فلک نمود روان پیک آه را از خاک و خون به نوک سنان دید منخسف آن رخ که کرده بود خجل مهر و ماه را گفتا به ناله‌ای که نمودی به عهد مهد روشن ز روی خویشتن عرش اله را جای تو بود بر سر دوش نبی، چرا کردی

ادامه مطلب »

جَبهه نورانی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه در کوفه به صد محنت چون شد گذر زینب بر مهر و مَه آتش زد دود جگر زینب گفتی که قیامت بود آن دم که هویدا شد خورشید به نوک نی بالای سر زینب افتاد چو چشم او بر آن سر نورانی گردید سیه عالم پیش نظر زینب گفت ای که هلال‌آسا انگشت نمایی تو دوشینه کجا رفتی جانا ز

ادامه مطلب »