جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینب‌کبری سلام‌الله‌علیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع

کتابخانه: متن 28 جلد‌کتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشت‌برداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب

نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به ‌همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ

حکایت: بیست و نه داستان‌هایی به‌صورت گویا از زندگی حضرت

آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتاد‌قطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارت‌نامه حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها

روز اربعین

زمان مطالعه: < 1 دقیقه روزى که سر به کوه و بیابان گذاشتم بردم به دوش پیکرم و جان گذاشتم بانگ رحیل چون‌که شد از کاروان بلند شوق وصال گشتم و هجران گذاشتم بگرفتم از تو جان دگر اى مسیح عشق تا لعل لب به حنجر عطشان گذاشتم در باغ لاله‌هاى تو داغ دلم شکفت مرهم ز عشق بر دل سوزان گذاشتم کردم به تن

ادامه مطلب »

درد هجران

زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت اى که به هر منزل، تو هم‌سفرم بودى من زینب خونین‌دل، تو تاج سرم بودى شرح غم هجران را اى جان به تو گویم چون تو مونس و دل‌دارم از راه کرم بودى هر جا که مکان کردم با هرکه سخن گفتم هر سو که روان بودم خود راهبرم بودى نالم ز کدامین غم، جویم ز کجا محرم آخر

ادامه مطلب »

بازگشت به مدینه (7)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت مادر، از پسر بهرت خبر آورده‌ام دخترت زینب منم شرح سفر آورده‌ام گر دهم شرح سفر، ترسم بیازارم دلت کز عزیزانت خبر با چشم تر آورده‌ام رفتم از کویت ولى باز آمدم دل غرق خون ز اشک خونین، دامنى پر از گهر آورده‌ام از عراق و شام با سنگ جفا سوى حجاز طایران قدس را بشکسته پر آورده‌ام یوسفت

ادامه مطلب »

ورود اسرا به شام

زمان مطالعه: < 1 دقیقه صداى هلهله از روى بام مى‌آید صداى خنده و شادى مدام مى‌آید صداى چاووش مردى مدام مى‌گوید که قافله خارجى به شام مى‌آید از آسمان تمامى خانه‌هاى شهر براى صورت ما التیام مى‌آید دلیل شادیشان را ز سنگ پرسیدم خبر رسید کنیز و غلام مى‌آید تمام چشم‌هاى نانجیب این وادى براى دیدن زینب به بام مى‌آید صداى پاى سرى روى

ادامه مطلب »

کاروان اربعین حسینى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه آن‌چه از من خواستى، با کاروان آورده‌ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده‌ام از در و دیوار عالم فتنه مى‌بارید و من بى‌پناهان را بدین دار الامان آورده‌ام اندرین ره از جرس هم بانگ یارى برنخواست کاروان را تا بدینجا با فغان آورده‌ام بس که من منزل به منزل در غمت نالیده‌ام همرهان خویش را چون خود به جان

ادامه مطلب »

اى مدینه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه چون مدینه شد نمایان گفت زینب آمدم اى مدینه! بى‌کس و بى‌یار و یاور آمدم اى مدینه! وقت رفتن بود حسینم هم‌سفر حالیا بى‌حضرتش چون مرغ بى‌پر آمدم اى مدینه! داشتم پیش از سفر چندین امیر وقت برگشتن چنین محزون و مضطر آمدم اى مدینه! جسم شاه دین نهادم کربلا در حقیقت پیکرى هستم که بى‌سر آمدم اى مدینه! ماه

ادامه مطلب »