توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینبکبری سلاماللهعلیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع
کتابخانه: متن 28 جلدکتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشتبرداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب
نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ
حکایت: بیست و نه داستانهایی بهصورت گویا از زندگی حضرت
آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتادقطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارتنامه حضرتزینب سلاماللهعلیها
منم زینب (2)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه منم زینب که بر جان آذرم ریخت فلک اسپند غم بر مجمرم ریخت نهال باغ توحیدم که این سان خزان جور و کین، برگ و برم ریخت من آن طفلم که خوناب از دو چشمش ز داغ مرگ زهرا مادرم ریخت سپس در کوفه در محراب مسجد فلک گَردِ یتیمى بر سرم ریخت به یثرب مجتبى مسموم کین شد به
قصّه پرغُصّه
زمان مطالعه: < 1 دقیقه زینبم من، زینبم رو در وطن آوردهام کس نیارد در وطن رنجى که من آوردهام هر که آید از سفر، سوغات آرد در وطن من هزاران خاطرات دلشکن آوردهام با دلِ چون لاله پژمرده، هفتاد و دو داغ در وطن از مرگ هفتاد و دو تن آوردهام گُلبُنان با صفا را کِشتهام در کربلا بلبلان خون جگر را در چمن
گلاب حسرت (2)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدینه! کاروانى سوى تو با شیون آوردم ره آوردم بود اشکى که دامن دامن آوردم مدینه! در به رویم وامکن چون یک جهان ماتم نیاورد ارمغان با خود کسى تنها من آوردم مدینه، یک گلستان گُل اگر در کربلا بُردم ولى اکنون گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موى سیاهم شد سپید از غم ولى شادم که مظلومیت خود
جهاد عقیده
زمان مطالعه: < 1 دقیقه از سفر داغدیده، آمدهام دل ز هستى بریده، آمدهام زینبم من، که از دیار عراق رنج و حسرت کشیده، آمدهام اینک از شام با لباس سیاه چون شب بىسپیده، آمدهام شادى دهر را ز کف داده غم عالم خریده، آمدهام گرچه با قامتى رسا رفتم لیک، با قدّى خمیده، آمدهام پیکر پاک سروقدانْ را به روى خاک، دیدهامدهام دسته گلهاى
زبان حال زینب سلاماللهعلیها
زمان مطالعه: < 1 دقیقه تلخى انتظار مىکُشدم مرکب بى سوار مىکُشدم داغ حسرت به سینهام گل کرد تنگى شام تار مىکُشدم در میان شکوفههاى امید لاله داغدار مىکُشدم غوطهور در میان خون گلو کودکى شیرخوار مىکُشدم در شب دردناک عاشورا اشک بى اختیار مىکُشدم در بر غنچههاى تشنه گل ساقى شرمسار مىکُشدم به اسیرى به سوى شام ستم ماه محمل سوار مىکُشدم من مُرید
زینب در قتلگاه (3)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه من آن مرغم که بال و پر ندارم پریدن را خوشم شهپر ندارم نمىنالم که بازویم ببستند همى نالم به سر معجر ندارم عزیز جان زهرا زینبم من در این طوفان غم مادر ندارم بسان کشتى بىبادبانم در این امواج غم لنگر ندارم ببند اى ساربان بازوى زینب که عباس و على اکبر ندارم مرا از قتلگاه بیرون نرانید کز