توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینبکبری سلاماللهعلیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع
کتابخانه: متن 28 جلدکتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشتبرداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب
نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ
حکایت: بیست و نه داستانهایی بهصورت گویا از زندگی حضرت
آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتادقطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارتنامه حضرتزینب سلاماللهعلیها
منم زینب (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه منم زینب که از روز ولادت عجین شد تار و پودم با امامت به همراه حسینم از مدینه شدم عازم به سوی قاضریه کمر بستم کنم از دین حمایت هم از اسلام و قرآن و ولایت اگر چه جنگ بر نسوان حرام است دفاع ما همانند قیام است مخاطب ساخت آن نامردمان را بزد فریاد آن نابخردان را حریصاند از
نغمه انا الله
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ناله نى است ای دل یا که از لب شاه است یا که نخله طور و نغمه انا الله است داستان دستان است از فراز شاخ گل یا که بانگ قرآن است کز شه فلک جاه است گرچه بانوان یکسر بیسرند و بىسالار لیک شاهد مقصود شمع جمع این راه است او چه شمع کاشانه بانوان چو پروانه یا چه
زبان حال زینب سلاماللهعلیها
زمان مطالعه: < 1 دقیقه اى به قربان تو خواهر تو خواهر با جان برابر تو کاش بودى زیر خنجر شمر جگر من جاى حنجر تو تشنه کاما سوخت جان من کام خشک و دیده تر تو خاک عالم باد بر سر من روى خاک افتاده پیکر تو یا بعید الدار عن وطنه عاقبت شد خاک بستر تو یوسف گل پیرهن نگذاشت خصم دون یک
مظلومه زینب سلاماللهعلیها
زمان مطالعه: < 1 دقیقه اى یک جهان برادر، وى نور هر دو دیده چون حال زار خواهر چشم فلک ندیده بى محمل و عمارى بى آشنا و یارى سر گرد هر دیارى خاتون داغدیده خورشید برج عصمت شد در حجاب ظلمت پشت سپهر حشمت از بار غم خمیده دُردانه بانوى دهر بىپرده شهره شهر بر نى مقابل ما سر بر فلک کشیده بنگر به
خداحافظىهایش
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ای خسرو خوبان! مکن آهنگ میدان بهر رحمی بر این شیرینزبانان ای جان جانان اطفال حیران ای شمع جمع و مونس دلهای غمخوار جانا مکن جمعیت ما را پریشان ما را مکن خوار ای شاه ذی شأن شاها به سامانی رسانی آوارگان را ما را میفکن ای پناه بیپناهان بیچارگان را در این بیابان ما را میان دشمنان مگذار و
مرغ پرشکسته
زمان مطالعه: < 1 دقیقه ای نازنین برادر! شد نوبت جدایی بهر وداع خواهر دستی نمیگشایی یا روز بینوایی لطفی نمینمایی ای شاه اوج هستی! از چیست دیده بستی؟ از ما چرا گسستی غافل چرا زمایی؟ هنگام سرپرستی پیوسته با کجایی؟ یک کاروان اسیریم چون مرغ پرشکسته زین غم چرا نمیریم، ناموس کبریایی در بند خصم بسته چون پرده ختایی ما را حجاب عصمت، گردون