زمان مطالعه: < 1 دقیقه کیست زینب آن‌که نور دیده زهراستى زینت عرش خدا، محبوبه یکتاستى دختر شیر خدا و خواهر خون خدا عصمت صغراى عالم زینب کبراستى بود هم‌دوش برادر در قیام کربلا یکّه پرچمدار نهضت، عصر عاشوراستى واژگون شد از بیانش پرچم کفر و ستم پرچم دین خدا با دست او برپاستى سوخت کاخ دشمنان را آتشین گفتار او رونق بازار دین زان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه خطبه زینب اگر در سفر شام نبود از فداکارى شاه شهدا نام نبود نه همین نام نبود از شه خونین کفنان اثر از مکتب ارزنده اسلام نبود از مدینه زن و فرزند به همراه بردن نکته‌اى بود که اندر خور افهام نبود کاش مى‌بود یکى تا که بگوید به یزید جاى بانوى حرم در ملأ عام نبود چوب چون بر

زمان مطالعه: 2 دقیقه خاطرم آسوده، ای دل از ولاى زینب است روشنایى‌بخش چشمم خاک پاى زینب است بر حریمش ره ندارند مردم نا آشنا هر که شد بیگانه از خود، آشناى زینب است پیک حق گفتا رسول الله را فرموده حق زینبش خوان، زَینِ اَب بودن، سزاى زینب است خلق را دل ز ابتلاى هول محشر خون شود جز دلى کو پاى‌بند و

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مظهر صبر و شکیب و استقامت زینب است آن‌که در پیش ستم افراشت قامت زینب است آن‌که نامش یادگار حضرت زهرا بُوَد آن‌که مهرش کرده در دل‌ها اقامت زینب است آن‌که دشمن را ز پا افکند با تیغ زبان آن‌که مى‌گیرد ز خصم دون غرامت زینب است آن‌که در راه خدا بعد از قیام کربلا بس شنید از مردم شامى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه زینب آن بانوى عظمایى که دست قدرتش کهکشان چرخ را بر پا طناب انداخته شمّه کاخ جلال و رفعتش از فرط نور مهر عالم‌تاب را از آب و تاب انداخته این همان بانوست کز نطق و بیان همچون على انقلاب از کوفه تا شام خراب انداخته همّتش چون بازوى خیبرگشاى حیدرى بارگاه کفر را در انقلاب انداخته کشتى دین، کربلا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه کیست این بانو که خلقى واله و شیداى اوست گرمى بازار عشق از گرمى سوداى اوست کیست این بانو که دین را او مسخّر کرده است کشور قرآن مصون از همّت والاى اوست فاش گویم زینب است این پاره قلب بتول زینب است این کآسمانها فرش زیر پاى اوست مریم و سارا و هاجر بر در دارالسرور روز محشر هر