توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینبکبری سلاماللهعلیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع
کتابخانه: متن 28 جلدکتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشتبرداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب
نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ
حکایت: بیست و نه داستانهایی بهصورت گویا از زندگی حضرت
آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتادقطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارتنامه حضرتزینب سلاماللهعلیها
از مدینه تا کربلا
زمان مطالعه: 3 دقیقه حضرت زینب علیهاالسلام پس از شهادت برادرش امام حسن (ع) ده سال دیگر در مدینه زندگی کرد، دل او به داشتن برادرش سبط اصغر حسین (ع) خوش بود و دیدارش مایه آرامش و تسلی او می گشت، سال 60 معاویه قالب تهی کرد و یزید به جایش نشست. یزید به والی خود «عتبه» که در مدینه بود فرمان داد تا
تاسوعا و عصر آن
زمان مطالعه: 2 دقیقه روز نهم محرم، حسین (ع) و یارانش در محاصره ی لشکر کوفه و شام قرار گرفت. شمر می خواست همان روز جنگ را شروع کند، و در عصر آن روز لشکر به طرف خیام حسینی به حرکت درآمد، حسین (ع) آن موقع در جلو در خیمه شمشیر خود را برگرفته سر بر زانوی تفکر نهاده به خواب رفته بود. زینب
شب عاشورا (4)
زمان مطالعه: 6 دقیقه همینکه شب فرا رسید، پس از اداء فریضه ی نماز، امام علیه السلام اصحاب و یاران خود را به گرد خود خواند و فرمود: خدا را به نیکوترین ثنا می ستایم، خداوندا، تو را در شدت و رخا، حمدو سپاس می کنیم که ما را به تشریف نبوت سرافراز کردی، و قرآن را تعلیم ما نمودی و به مشکلات و
اشعار مناسب مقام و زبانحال
زمان مطالعه: 2 دقیقه از عمان سامانی (علی سبکه و انتخابا) خواند یکسر همرهان خویش را خواست هم بیگانه و هم خویش را کای اسیران قضا در این سفر غیر تسلیم و رضا این المفر همره ما را هوای خانه نیست هر که جست از سوختن پروانه نیست نیست در این راه غیر از تیر و تیغ گو میا هر کس ز جان دارد
روز عاشورا (2)
زمان مطالعه: 10 دقیقه شب پرشور و هیجان به پایان رسید، سپیده ی روز دهم محرم دمید، حسین علیه السلام نماز بامداد را با اصحاب بگذاشت و برای خطبه بپاخاست و بایستاد: خدا را سپاس گفت و ستایش کرد و اصحاب خود را گفت: خدای عزوجل خواست شما و من کشته شویم بر شما باد صبر کردن آنگاه حضرت بر اسب سوار شد و
آغاز جنگ (2)
زمان مطالعه: 2 دقیقه در این هنگام عمر سعد بانگ در داد: ای درید پیش بران، درید که غلام و پرچمدار بود، نزدیک آمد، عمر سعد تیری به چله ی کمان نهاد و به سوی سپاه حسین افکند و گفت ای لشکر گواهی دهید که من اول کسی بودم که تیر به لشکر حسین انداختم «ارشاد- ناسخ- منتهی الآمال«. دیگر تیراندازان به تبعیت از