توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینبکبری سلاماللهعلیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع
کتابخانه: متن 28 جلدکتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشتبرداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب
نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ
حکایت: بیست و نه داستانهایی بهصورت گویا از زندگی حضرت
آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتادقطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارتنامه حضرتزینب سلاماللهعلیها
ساختن تابوت مادر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه نمی دانم آیا زینب علیهاالسلام در خانه حضور داشت که مادرش از اسماء بنت عمیس درخواست کرد برای او تابوتی بسازد که بدن وی دیده نشود؟ برای حضرت زهرا علیهاالسلام ناپسند بود که جنازه اش را بر تابوتی بگذارند و پارچه ای روی آن بیاندازند ولی جسم حضرت پیدا باشد. او می فرمود: من ضعیف شده ام و گوشت بدنم
وصیت مادر به حضرت زینب
زمان مطالعه: < 1 دقیقه زینب علیهاالسلام وصیت مادرش را فراموش نکرد، که فرمود: «ان تصحب اخویها و تکون لهما من بعدها اما» زینب نباید از دو برادر خود جدا شود، بلکه پیوسته با آنان باشد و پس از مادر برای نگهداری آنها مادری کند و به جای مادر آنها باشد. (1) 1) زینب قهرمان، دختر علی علیه السلام، ص 63 به نقل از بطله
مادر در بستر شهادت و وصیت به پدر
زمان مطالعه: 2 دقیقه امام باقر علیه السلام فرمود: فاطمه علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم پس از گذشت شصت روز از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم بیمار و بستری شد و بیماریش شدید گردید. (1) هنگامی که فاطمه علیهاالسلام احساس کرد که شهادتش نزدیک شده علی علیه السلام را کنار بسترش طلبید و
لحظه ی غم انگیز شهادت مادر
زمان مطالعه: 2 دقیقه از سلمی همسر ابو رافع روایت شده است که یک روز حال فاطمه علیهاالسلام خوب شد و بیماریش آرام گردید، علی علیه السلام برای بعضی کارها از خانه بیرون رفت، فاطمه علیهاالسلام به من فرمود: مقداری آب بیاور تا غسل کنم و بدنم را شستشو دهم. آب آوردم و کمک کردم، فاطمه علیهاالسلام برخاست و غسل نیکویی انجام داد، لباسش
با خبر شدن فرزندان از شهادت مادر
زمان مطالعه: < 1 دقیقه حسن و حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند، دیدند که مادرش رو به قبله دراز کشیده، حسین علیه السلام مادرش را حرکت داد، ناگهان دریافت که مادرش از دنیا رفته است، به برادرش حسن علیه السلام رو کرد و گفت: ای برادرم، خدا در مورد مادرم به تو اجر دهد. (آجرک الله فی الوالدة) حسن علیه السلام خود را روی مادر