جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینب‌کبری سلام‌الله‌علیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع

کتابخانه: متن 28 جلد‌کتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشت‌برداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب

نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به ‌همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ

حکایت: بیست و نه داستان‌هایی به‌صورت گویا از زندگی حضرت

آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتاد‌قطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارت‌نامه حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها

سروده ی محمد جواد شفق)1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدینه کاروانی سوی تو با شیون آورده ام ره آوردم بود اشکی که دامن دامن آوردم مدینه در به رویم وامکن چون یک جهان ماتم نیاورد ارمغان با خود کسی تنها من آوردم مدینه، یک گلستان گل اگر در کربلا بردم ولی اکنون، گلاب حسرت از آن گلشن آوردم اگر موی سیاهم شد سپید از غم ولی شادم که مظلومیت

ادامه مطلب »

سروده ی محمد جواد شفق (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه از سفر داغ دیده آمده ام دل ز هستی بریده آمده ام زینبم من که از دیار عراق رنج و حسرت کشیده آمده ام اینک از شام با لباس سیاه چون شب بی سپیده آمده ام شادی دهر را ز کف داده غم عالم خریده آمده ام گرچه با قامتی رسا رفتم نک به قدی خمیده آمده ام پیکر پاک

ادامه مطلب »

سروده ی علی انسانی (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه اگر که دیده ی خونبار من امان می داد کنار خاک تو شرح دلم امان می داد تو بوده ای همه ره را و دیده ای که دلم چه سان به بوته ی عشق تو امتحان می داد بهر زمان که توان از تنم برون می رفت نگاه تو ز سر نی به من توان می داد رهین منت اشکم

ادامه مطلب »

سروده ی علی انسانی (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه نمی گویم دگر از نوک نی با من تکلم کن نگاهت کردم آرامم به خود ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب هرگز نشکفد اما در فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن به نی بهر نماز شکر اگر

ادامه مطلب »

سروده ی ژولیده ی نیشابوری

زمان مطالعه: < 1 دقیقه چه گویم با تو ای دنیا که با زینب چه ها کردی ز بار رنج و غم آن سرو قامت را دو تا کردی نخست آتش زدی از داغ مادر تار و پودش را سپس او را عزادار علی مرتضی کردی پس از چندی غمی بر داغش افزودی که او را داغدار امام مجتبی کردی دلش خوش بود کز بعد

ادامه مطلب »

سروده ی مجاهدی (پروانه)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام اندرین راه از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام تا نگوئی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان

ادامه مطلب »