جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توضیحات اجمالی بخش‌ها:

شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون شخصیت گرانقدر حضرت زینب‌کبری سلام‌الله‌علیها از ولادت تا وفات با بیش از هشتصد موضوع

کتابخانه: متن 28 جلد‌کتاب و 40 مقاله برگزیده با امکان جستجو و یادداشت‌برداری و معرفی بیش از 400 عنوان کتاب

نگارخانه: 92 طرح گرافیکی زیبا به ‌همراه تصاویری از بارگاه ملکوتی حضرت به همراه نماهنگ

حکایت: بیست و نه داستان‌هایی به‌صورت گویا از زندگی حضرت

آوا: بیش از 45 ساعت سخنرانی و بیش از هشتاد‌قطعه همخوانی، مولودی، مرثیه و زیارت‌نامه حضرت‌زینب سلام‌الله‌علیها

ماجرای دو طشت!

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »محمد حسین صغیر اصفهانی (صغیر(« شد از غم دو طشت، دلم طشت پر ز خون خون جگر مدام فرو ریزم از عیون در حیرتم به زینب مضطر چها گذشت آن دم که اوفتاد نگاهش بر آن دو طشت یک طشت را ز خون جگر دید لاله گون یک طشت را بدید در آن رأس پر ز خون یک طشت را

ادامه مطلب »

داغ مادر! (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »حبیب چایچیان (حسان(« حوصله ی صبر من، ازین بیشتر جان دهم از داغ دل، گر نکنی یک نظر فرصتی آخر بده، تا بدونم از پی ات وای، کجا می بری، مادر ما را پدر؟ — زینب من! جمع کن، بستر مادر دگر نقش غم و رنج او، بلکه رود از نظر وای که در هر طرف، یک اثر از داغ

ادامه مطلب »

قصه ی پر غصه (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »حسینعلی رکن منظر (پیروی(« زینبم من، زینبم رو در وطن آورده ام کس نیارد در وطن رنجی که من آورده ام هر که آید از سفر، سوغات آرد در وطن من هزاران خاطرات دلشکن آورده ام با دل چون لاله ی پژمرده، هفتاد و دو داغ در وطن از مرگ هفتاد و دو تن آورده ام گلبنان با صفا را

ادامه مطلب »

زینب چو دید… (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »وصال شیرازی« زینب چو دید پیکری اندر میان خون چون آسمان و زخم تن از انجمش فزون بی حد جراحتی نتوان گفتنش که چند پامال پیکری نتوان دیدنش که چون خنجر در او نشسته چو شهپر که در هما پیکان از او دمیده چو مژگان که از جفون(1) گفت: این بخون طپیده نباشد حسین من این نیست آنکه در بر

ادامه مطلب »

زینب با پیامبر گفت…

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »محمد حسین بهجتی (شفق(« لب تشنه بود و شمر برید از قفا سرش من بر رخش نظاره کنان در برابرش دیگر چه احتیاج به شمشیر آبدار بس بود بهر کشتن او داغ اکبرش با جسم چاک چاک غریبانه جان سپرد نگذاشتند تا که به دامان نهم سرش دیگر چه تاب داشت تن پاره پاره اش کز جور تاختند ستوران به

ادامه مطلب »

آخرین وداع (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه »احمد صالح« شه دین گفت که ای خواهر من! یادگار از پدر و مادر من! زینبا! روح من و جان منی تو پرستار یتیمان منی من کشم بار شهادت بر دوش جامه از بهر اسارت تو بپوش این من و اکبر و این اصغر من آن تو و عابد غم پرور من — زینب غمزده آهی بکشید درد دلهای برادر

ادامه مطلب »