دسته بندی: مرثیه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه چون سر نعش برادر زینب محزون گریست کوه با سنگین‌دلی از ناله او خون گریست یک به یک خون جراحاتش ز سیل اشک شست نرگسش

زمان مطالعه: < 1 دقیقه زان فتنه خونین که به بار آمده بود خورشید ولا، بر سر دار آمده بود با پاى برهنه، دشت‌ها را زینب دنبال حسین، سایه‌وار آمده

زمان مطالعه: < 1 دقیقه از داغ غمت خون جگر دارم من وز یاد لبت دیده تر دارم من تو از سر نى سایه فکندى به سرم یا سایه خورشید

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مآل اندیش فردا بود زینب در آن صحرا چه تنها بود زینب به هنگام غروب تنگ آن روز تمام غربت ما بود زینب یدالله گودرزى

زمان مطالعه: < 1 دقیقه در مسلخ عشق کرده غوغا زینب در سنگر صبر، کرده مأوا زینب همراه رقیّه رفته در شام بلا برگشته ز شهر شام تنها زینب ژولیده

زمان مطالعه: < 1 دقیقه مى‌سوخت چو شمع و پایدارى مى‌کرد دل از مژه جاى اشک جارى مى‌کرد شب دختر شیر حقّ به جاى عباس از عترت عشق پاسدارى مى‌کرد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه سر در بر امر حق فرود آوردم شاهد به غمش، تن کبود آوردم رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ جز طفل سه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول در مقتل کشتگان چو فرمود نزول شکرانه سرود، که اى خداوند جلیل قربانى ما به پیشگاه تو

زمان مطالعه: < 1 دقیقه تسکین دل شکسته، آهم ندهد بى‌هم‌نفسم کسى، پناهم ندهد من زینب بى‌حسینم و برگشتم جا دارد اگر مدینه راهم ندهد موحدیان «امید» ***

زمان مطالعه: < 1 دقیقه رگ‌های گلوی خشک گردیده ببوس جایی که به جز تو کس نبوسیده ببوس این تن که ز هر زخم به تیغ دشمن وا کرده دو