در مورد این مساله نیز روایات متفاوتی وجود دارد، شیخ عباس قمی در منتهی الامال آورده است که مسلم گچکار روایت میکند:
در بازار کوفه دیدم مردم در انتظار اسیران و سرهای کشتهشدگان هستند. سپس چهل محمل را مشاهده کردم که بر روی چهل شتر حمل میشد. در آن محملها اهل بیت رسول خدا و دختران فاطمه زهرا سلاماللهعلیها قرار داشتند. ناگهان امام سجاد علیهالسلام را مشاهده کردم که بر روی شتری برهنه و خالی از جهاز شتران، سوار بود و از رگهای گردنش به خاطر زنجیری که بر گردن داشت، خون جاری بود.
در این میان صدای شیون زنی بلند شد. دیدم سرهای مقدس شهدای کربلا را که سر امام حسین علیهالسلام در پیشاپیش آنها و شبیهترین مردم به رسول خدا بود، به سوی ما آورند، در حالی که محاسن مبارکش با خون خضاب شده بود، سیمای نورانیاش بهسان قرص ماه که از افق دمیده شده باشد، جلوهگری میکرد و باد محاسن او را به چپ و راست میبرد، زمانی که چشم زینب سلاماللهعلیها به آن سر نورانی افتاد، چنان پیشانی خود را به چوب محمل زد که خون، جاری شد.(1)
اما حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی میفرماید:
«اصلاً محملی وجود نداشت؛
زیرا اوّلاً: در روایات آمده که اسیران را بر شترهای بدون جهاز سوار کردند، تا باعث آزار ایشان شوند.
ثانیاً: محمل یک وسیله محترمانه است و هیچ کس آن را برای اسیر خود انتخاب نمیکند.»
1) منتهی الامال، ج 1، ص 751.