یا زائراً قبر العقیلة قِف و قُل:
منّی السلام على عقیلة هاشمِ
هذا ضریحکِ فی دمشق الشام قد
عَکَفَت علیه قلوب أهل العالم
هذا هو الحقّ الذی یَعلو، و لا
یُعلى علیه، بِرَغم کلّ مُخاصِم
سَل عن «یزید» و أین أصبحَ قبرُه
و علیه هل مِن نائحٍ أو لاطم؟
أخزاه سلطان الهوى و أذلّهُ
و مشى علیه الدهر مِشیةَ راغمٍ
أین الطُغاة الظالمون و حُکمهم؟
لم یُذکَروا إلا بلَعنٍ دائمِ
أین الجُناة الحاقدون لیَعلموا
هُدِمَت معالمهم بِمِعول هادِم
و مصیرهم أمسى مصیراً أسوداً
بئس المصیر إلى العقاب الصارِمِ
یا وَیحَهُم خانوا النبیّ و آله
کم مِن جنایاتٍ لهم و جرائمِ
عَمَدوا لهَدم الدین بُغضاً منهم
للمصطفى و لحیدرٍ و لِفاطمِ
کم مِن دمٍ سفکوا و کم من حُرمةٍ
هتکوا کذی حَنَقٍ و نِقمةِ ناقِم
و بنات وحی الله تُسبى بینهم
من ظالمٍ تُهدى لألعَن ظالم
وا لَهفَتاه لزینبٍ مَسبیّةً
بین العدى تبکی بدمعٍ ساجم
و ترى الیتامى و المتون تَسَوّدَت
بسیاطهشم ألَماً و لا مِن راحمِ
فإذا بکت ضُربت، و تُشتَمُ إن شَکت
مِن ضاربٍ تشکو الهوانَ و شاتِم
«ای زائر مرقد مطهر عقیله بنیهاشم! قدری درنگ کن و بگو از من درود بر آن بزرگ بانو عقیله بنیهاشم. این ضریح مقدس تو در شام است که قلوب همه عالمیان شیفته اوست.
این حقی است که علو و برتری آن بر همه چیز روشن و به رغم هر دشمن سرسختی هیچ چیز بر آن علو و برتری ندارد.
یزید را بازپرس قبر او کجاست؟ آیا نوحهگر و سینه زنندهای دارد؟
سلطان هوس و نفس او را به خواری و ذلت نشاند و دهر با همه سنگینی خود گامهایش را بر او نهاد.
کجایند طاغیان و ظالمان و کجاست حکومتهای جائر آنها نام آنها بر زبانها جاری نگردد مگر به لعن و نفرین ابدی؟
کجایند کینهتوزان جنایتکار تا بدانند معالم و نشانههای کفر و ضلالت آنها به پتک کوبنده قهرمان ویرانگر منهدم گشت؟
سرنوشت آنها سرنوشتی تیره و تار شد چه بدفرجام است آن کس که سرنوشتش به مجازات کوبنده ختم گردد.
ای وای بر این طاغیان و جنایتکاران که به پیامبر صلیاللهعلیهوآله و خاندان او خیانت ورزیدند و چه جنایتها که مرتکب شدند.
آن دونصفتان به خاطر بغض و کینه و دشمنی نسبت به رسول خدا، امام علی و فاطمه زهرا علیهمالسلام ویرانی بنیان های دین را هدف قرار دادند.
چه بسیار خونهایی که توسط امویان خبیث ریخته شد و چه بسیار حرمتهای افراد کریم و بزرگوار را که شکستند.
دختران خاندان وحی به اسارت برده شدند حال آن که بین آنها ظالمی هتاک آنها را به سوی ملعونترین ظالم به پیش میراند.
افسوس و آه بر زینب اسیر و گرفتار میان دشمنان که اشکهای سیل آسایش هماره جاری است.
زینب سلاماللهعلیها یتیمان را نظاره میکند که پشت و کتفشان از تازیانه دشمن سیاه و دردمند شده و هیچ رحم کنندهای نمییابند.
هرگاه بگرید ضربات کوبنده تازیانه بر او فرود آید و اگر از ضارب شکوه کند از شماتت و خواری شکوه سر داده است.»
شیخ محمدباقر ایروانی
***