جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ملجأ الایتام

زمان مطالعه: 2 دقیقه

لو کان یبقى للمُحِبّ حَبیبُه

ما عادَ حَیراناً سَلیلُ محمدِ

فَقَد الأحبّة و الحُماة بکربلا

و بَقی فَریداً لا یَرى مِن مُنجِد

لم أنسَه لَمّا رأى أهل الوَفا

صَرعى على حرّ الثرى المُتوقّدِ

قَطَعَ الرجا منهم و عاد مُودّعاً

حَشرَمَ المُهیمن مِن عَقائل أحمد

فبَرزن مِن حرم الإله بنَدبها

وَ لهى بنَعی موجعٍ و تشَوَجُّد

و علیه دُرنَ صوارخاً ونَوادبا

و لِنَعیها قد ذابَ صُمّ الجَلمَدِ

و أشَدّها حُرقاً عقیلة أحمدٍ

تَدعو أخاها السبط فی قلبٍ صَدی

مَن بعد فَقدِک یا حِمانا مَلجأ

للحائرات و للیتامى الفُقّدِ

مَن ذا ترى یحمی حِماها إن غَدَت

مِن ضَرب أعداها تُدافع بالیَد

مِن بعدکم قد عیلَ صبری وانفَنى

عُمری لِرزئکم وبانَ تجلّدی

أم کیف سُلوانی وخَیلُ بنی الشِقا

تَعلو صدورکم تَروح وتَغتدی

«اگر حبیب و محب برقرار و پایدار بودند این گونه سلاله پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله سرگردان نمی‌شدند.

دوستان و حامیان همه در کربلا از دست رفته‌اند و بازمانده تنها و بی‌یاور مانده است.

آن‌گاه که اهل وفا را کشته و افتاده بر خاک تفتیده و سوزان دیدم هرگز او را فراموش نکردم.

از آنان قطع امید کرد و وداع کنان بازگشت.

با ندبه زینب سلام‌الله‌علیها بانوان حرم حیران و ملتهب به عرصه آمدند، چرا که خبر وفات را از آن دردمند و سوخته دریافتند.

بر آن کشته زنان حرم فریادکنان و ندبه‌گران می‌گشتند، چرا که از شدت این خبر هر صخره سختی ذوب می‌شد.

سوخته‌تر و داغدارتر ار همه عقیله احمد صلی‌الله‌علیه‌وآله زینب کبری سلام‌الله‌علیها بود که برادر و سبط خود را با قلبی سوزان و عطشان فرا می‌خواند.

ای حامی و ای نگاهبان دختران و زنان سرگردان و ای ملجأ یتیمان از دست رفته!

پس از فقدان تو چه کسی حامی حریم آنهاست و دیگر چه کسی به دستان توانمند خود در برابر دشمنان از او دفاع خواهد کرد؟

پس از شما تاب و توانم از کف رفته عمرم فانی شده و به خاطر مصیبت هولناک شما شکیباییم به پایان رسیده است.

چگونه آرامش بیابم حال آن که اسب‌تازان شقی صبح و شام بر سینه کشتگان شما می‌تازند.»

شیخ هادی خفاجی کربلایی

***