جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قلب زینب سلام‌الله‌علیها (1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

حَرَّ قلْبی لِزَینَبٍ إذْ رَأتْهُ

تَرِبَ الجسمِ مُثْخَناً بالجُراحِ

أخْرَس الخَطْبُ نُطْقَها فَدَعتْه

بدُموعٍ بِما تُجِنُّ فِصاحِ

یا مَنارَ الضُلّالِ و اللیل داجٍ

و ظِلالَ الرَمیض و الیوم ضاحی

کُنتَ لی یومَ کُنت کَهْفاً مَنیعاً

سَجْسَجَ الظِلّ خافِقَ الأرواحِ

أتَری القومَ إذْ علیک مَرَرْنا

مَنَعُونا مِن البُکا و النِیاحِ

إنْ یکُنْ هَیّناً علیکَ هَوانی

و اغْتِرابی مَع العِدی و انْتِزاحی

و مَسِیری أسیرةً للأعادی

و رُکوبی علی النِیاق الطِلاحِ

فَبِرَغمِی أنّی أراکَ مُقیماً

بین سُمْرِ القَنا و بیضِ الصِفاح

لکَ جسمٌ علی الرمال، و رأسٌ

رَفَعوهُ علی رؤوسِ الرِماحِ

«قلبم برای زینب آتش گرفت آن گاه که پیکر خاک‌آلود برادر را با زخم‌های عمیق و چاک‌چاک مشاهده کرد.

عظمت مصیبت خطابه و نطقش را قطع کرده، ولی اینک تلاطم اندوه درونش را با سیلاب اشک به ظهور رساند (برادرش امام حسین علیه‌السلام را) چنین مورد خطاب قرار داد:

ای علم و پرچم هدایت گمراهان در شب تیره و ای سایه آرامش در روز آتشین که کمترین ابری در افق نمایان نیست.

تو از دیرباز پناهگاه محکم من و سایه‌ای دلارام بوده‌ای.

آیا این قوم جائر را می‌بینی که وقتی ما بر کشته شما عبور کردیم ما را از نوحه و گریستن منع کردند، چرا که آنان تو را برنمی‌تابند.

اگر خواری من بر تو سهل است و غربت من در کنار دشمنان و راندن من از دیار خویش، و مسیر من اسارت در چنگ دشمنان و سواری من بر شتری لاغر و ضغیف است،

ولی به رغم همه این شداید فقط به تو می‌اندیشم که بین نیزه‌ها و شمشیرهای آخته مسکن کرده‌ای.

و پیکر مطهرت روی شن‌ها و سر مبارکت را بر نیزه‌ها پیش برند.»

سیدرضا موسوی هندی

***