زمان مطالعه: < 1 دقیقه
و أمَضُّ ما جُرعَتْ مِن الغُصَص التی
قَدَحتْ بجانحة الهُدی إیراءَها
هَتْکُ الطُغاة علی بَنات محمّدٍ
حُجبَ النبوّةِ خِدْرَها و خِباءَها
فتَنازعَتْ أحشاءَها حَرْقُ الجَوی
و تَجاذَبتْ أیدی العدوِّ رِداءَها
عَجَباً لِحِلْم الله، و هی بعَینِه
بَرزتْ تُطیلُ عَویلَها و بکاءَها
«تلخترین جرعههایی که از آن غم و اندوههای طاقتفرسا در کام او ریخته میشد این بود که شعله غمها قلب هدایت یافته را آتش میزد!
طاغیان و سرکشان یورش برنده بر دختران حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله حجابهای نبوت و ستر و حریم آن را هتک کردند.
پارههای قلبش با سوزش و آتش درونش در نبرد بود، در همان حال جامهاش را دست دشمن به خود میکشید.
جای بسی شگفتی است از بردباری خداوند که در حضور او این اسیر ندای گریه و فریاد برآورد.»
سیدحیدر حلی
***