خُذْی یا قلوبَ الطالبیّین قُرْحَةً
تَزولُ اللیالی و هی دامیةُ القِرفِ
فإنَّ التی لَم تَبْرَح الخِدْر أُبْرزَتْ
عَشِیّةَ لا کَهْفٌ فتأْوی إلی کَهْفِ
لقد رَفعَتْ عنها یَدُ القومِ سَجْفَها
و کانَ صَفیحُ الهِند حاشیةَ السَجْف
و قد کانَ مِن فَرْطِ الخَفارَة صوتُها
یُغَضَّ فغُضَّ الیوم مِن شِدَّة الضَعفِ
و هاتِفةٍ ناحَتْ علی فَقْدِ إلْفِها
کما هَتَفتْ بالدَوْح فاقِدةُ الإلْف
لقد فَزِعتْ مِن هَجْمَة القوم وُلَّهاً
إلی ابن أبیها و هو فوقَ الثَری مُغْفی
فنادتْ علیه حِینَ ألْفَتْهُ عاریاً
علی جسمه تَسْفی صَبا الریح ما تَسْفی
حَملْتُ الرزایا قبْلَ یومکَ کلَّها
فما أنقَضَتْ ظَهْری و لا أوهَنَتْ کَتْفی
«ای قلبهای طالبیین (ابناء و فرزندان امام علی علیهالسلام) چنان زخمی شوید که با گذر ایام و لیالی هرگز التیام نیابید.
چرا که بانوی مکرمی که هماره قرین حرم بود اینک در معرض دشمنان غدار واقع شده و شبانگاهان بیپناه است و همچنان پناه میجوید!
دست ظالمانه غداران ستر و پوشش او را کنار زده و اینک حاشیه ستر و پوشش او شمشیری عریض و آخته است.
از دیرباز از شدت شرم و حیا صدای آن شیرزن آرام و خفی بود، ولی امروز از شدت ضعف ندایش فروخفته است.
او فقدان قرین و یاور خود را ندا برآورد همانگونه که بسان پرندهای نالان بر درختی عظیم این یاور از دست داده نیز فریاد برآورده بود.
از هجوم قوم مهاجم حیران و سرگردان نزد فرزند پدرش که بیهوش بر خاک افتاده بود به فزع آمد.
هنگام یافتن آن شهید با پیکر عریان بر خاک، بادها هراسان شتاب گرفتند.
پیش از مصیبت تو ای قهرمان من همه مصائب را تحمل کردم، ولی کوه مصائب در برابر مصائب تو پشت و بازویم را سست نکرد و نشکست.»
سید حیدر حلی
***