یا دهرُ کُفُّ سِهامَ خَطبک عن حَشیً
لم یَبقَ فیها مَوضعٌ للأسْهُم
فی کلَّ یومٍ للنَوائب صارمٌ
یَسْطو علی قلبی و یَقطر مِن دمی
و أبیتُ والأرزاء تَنْهشُ مُهجَتی
نَهْشاً یَهونُ لدیه نَهشُ الأرقم
أوَ کان ذَنبی أنّنی مُتمَسّکٌ
بالعُروة الوثقی التی لم تُفْصَمِ
آلِ النبیّ المُصطفی مَن مَدْحُهُم
ورْدی وفیهِمْ لایَزالُ تَرنّمی
و إلی العقیلة زینب الکُبری ابنة الخَدْر
المنیع و عِصْمةُ المستَعصِم
مَن فی أبیها الله شَرَّفُ بیتَه
و بجَدّها شَرَفُ الحطیمِ و زَمزَمِ
مَن بیتُ نشْأتها به نَشَأ الهُدی
و به الهدایة للصراط الأقوم
ضُربَتْ مَضارِبُ عِزّها فوق السُها
و سَمَتْ فضائلُها سُموّ المرزمِ
فَضْلٌ کشمسِ الأُفق ضاءَ فلو یَشأ
أعداؤها کتْمانَه لم یُکْتَمِ
کانتْ مَهابتُها مَهابةَ جَدّها
خَیرِ البَریّة و الرسولِ الأعظمِ
کانتْ بلاغتُها بلاغةُ حیدر ال
کرّار إنّ تَخْطبْ و إنْ تتکلّمِ
قد شابَهَتْ خیرَ النساء بَهدْیها
و وقارِها و تُقیً و حُسْنِ تکرُّمِ
و مُقیمَةَ الأسحار فی مِحرابها
تَدعو و فی اللیلِ البَهیمِ المُظْلمِ
شَهِدَتْ لها سُوَرُ الکتاب بأنّها
مِنْ خَیر أنصار الکتاب المُحْکمِ
زَهِدَتْ بدُنیاها و طیب نَعیمِها
طَلَباً لِمَرضاتِ الکریم المُنْعِم
و تَجرَّعتُ رَنقَ الحیاة و کابَدَتْ
مِن دَهرها عَیْشاً مَریرَ المَطعَمِ
فأثابَها رَبُّ السماء کرامةً
فیها سِوی أمثالُها لم یُکرمِ
فلَها کما للشافعین شفاعةٌ
یومَ الجَزاء بها نَجاةُ المُجْرِمِ
بَلغتْ مِن المَجْد المُؤْثَّل مَوضعاً
ما کانَ حتّی للبتُولة مَریمِ
کلّا و لا لِلطُهْر حَوّا أو لآ
سیةٍ و لیسَ لأُختِ موسی کلثَمِ
هذی النساءُ الفُضْلَیات و فی العُلا
کلٌ أقامتْ فی مَقامٍ قَیّمِ
فاقَتْ به کلِّ النساء، و رَبُّها
فی الخُلْد أکرَمَها عظیمَ المَغْنَمِ
لکنّ زینبَ فی عُلاها قد سَمَتْ
شَرَفاً تأخّرَ عنه کلُّ مُقَدّمِ
فی عِلْمِها و جَمالها و کمالها
و الفَضْلِ و النَسَبِ الرَفیعِ الأفخَمِ
مَن أرضَعَتْها فاطمٌ دَرّ العُلی
مِن ثَدیها فَعَنِ العُلی لم تُفْطَمِ
عن أُمّها أخذَتْ علومَ المُصطفی
و علومَ والدها الوَصّی الأکرم
حتّی بِها بَلغَتْ مَقاماً فیه لَمْ
تَحْتَجْ لِتَعلیمٍ و لا لِمُعلّمِ
شَهِدَ الامامُ لها بذاک و أنّها
بَعْدَ الإمام لَها مَقامُ الأعلمِ
و لَها بِیَومِ الغاضریّة مَوقفٌ
أنسی الزمان ثَباتَ کلّ غَشَمْشَمِ
حَملَتْ خُطوباً لو تَحمَّلَ بعضَها
لأنهارَ کاهِلُ یذْبلٍ و یَلَمْلَمِ
و رأتْ مُصاباً لو یُلاقی شَجْوَها
العَذبُ الفرات کساهُ طعْمَ العَلْقمِ
فی الرُزء شارکتِ الحسینَ و بعْدَه
بَقِیَتْ تُکافحُ کلَّ خَطْبٍ مُؤلمِ
کانتْ لِنسْوته الثَواکل سَلوةً
عُظمی و للأیتام أرفَقَ قَیّمِ
و مُصابُها فی الأسْر جَدّد کلّما
کانتْ تُقاسِیه بعَشْر مُحرّمِ
و دخولُ کوفانٍ أبادَ فؤادَها
لکنْ دخول الشام جاءَ بأشأمِ
لمْ أنسَ خُطبتَها الّتی قَلَمُ القَضا
فی اللَوح مِثْلَ بَیانها لم یُرقمِ
نَزلتْ بها کالنار شَبَّ ضَرامُها
فی السامِعین، مِن الفؤاد المُضْرَمِ
جاءَتْ بها عَلَویّةً وقَعَتْ علی
قلب ابن مَیسونٍ کَوقْعِ المِخْذَمِ
أو داجُه انتَفَختْ بها فکأنّما
فیها السیوف أصبنَه فی الغلصمِ
«ای روزگار بس کن و تیرهای حوادث و بلاهایت را از فرود آمدن بر قلبی باز گیر که دیگر جایی برای اصابت تیر دیگری در آن باقی نمانده است.
در هر روز مصیبتی کوبنده بر من وارد آید و بر قلبم چیره شود و خون قلبم را فرو چکاند.
شب را سپری کنم حال آنکه مصائب به سان درندگان قلبم را بدرند، چنان که دریدن افعی طعمه را در برابر آن ناچیز و سهل می نماید!
آیا جز این است که تنها گناه من تمسک جستن به عروة الوثقی است که هرگز گسسته نگردد؟
و به اهل بیت محمد مصطفی علیهمالسلام، همانهایی که مدح و ستایش آنها ورد زبان من و ترنم و نغمه همیشگی من یاد و ذکر آنهاست.
من مدحم را نثار عقیله بنیهاشم زینب کبری، دختر سراپرده رفیع و پناهگاه پناه جویان میکنم.
همو که پرورش یافته خاندان ارزشمند، پرورده مادر والامقام و عصمتی مصونیتپذیر بود.
بانویی که خداوند متعال، بیت شریف خود را به پدر بزرگوارش شرافت بخشید و حطیم و زمزم را نیز به جد باکرامت او شرف داد.
بانویی که جایگاه نشو و نمایش جایگاه هدایت و رهبری است و هدایت به سوی صراط استوار به واسطه هدایت این خاندان صورت پذیرد.
عزت و اقتدار زینب، یگانه دوران، زبانزد آسمانیان و برتر از ستارگان است و اوج فضایل و مکرمتهای او از بلندا و فراز ابرها نیز فراتر رفته است.
او برخوردار از چنان فضیلتی است بسان خورشید آسمان که دشمنان او نیز هرگز قادر به کتمان آن نیستند.
هیبت و جلال و عظمتش به هیبت و جلال جد بزرگوارش بهترین مردمان و رسول اعظم صلیاللهعلیهوآله همانند است.
بلاغت و نفوذ کلام او بلاغت پدرش حیدر کرار را مانند است آنگاه که خطابه سر دهد یا زبان به تکلم گشاید.
هدایت، وقار، تقوا، حسن و کرامتش صفات عالیه خیر النساء فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را مانند است.
آنکه در سحرها در محراب عبادت هماره قائم بود و در دل شب تار ندای عبادتش هماره تداوم داشت.
سورههای کتاب آسمانی شهادت دهند که آن بانوی یگانه دهر از بهترین انصار و یاران کتاب حکیم الهی است.
در برابر دنیا و نعمتهای طیب و پرجلوه آن زهد پیشه کرد، چرا که کسب رضای خداوند کریم و منعم بیش از جلوه های دنیا در چشم او جلوه داشت.
او حیاتی مکدر را جرعه جرعه نوشید و از این روزگار حیاتی بس تلخ و ناگوار را با رنج و اندوه تحمل کرد.
پس پروردگار آسمان کرامتی به او پاداش داد جز این که امثال او هرگز از چنین کرامتی برخوردار نشدند.
زینب مکرم از مقام شفاعت برخوردار است آن گونه که دیگر شفاعتکنندگان در روز قیامت چنین مقامی دارند شفاعتی که نجات مجرمان پیامد آن است.
مجد و عظمتی ریشهدار او را به چنان مقام والا و جایگاهی بلند رسانده که حتی مریم بتول هم یارای دست یازیدن به چنان مرتبهای را نیافت.
هرگز و نه حتی زنان پاکی هم چون حوا و آسیه و کلثوم خواهر موسی هم به بلندای مقام زینب سلاماللهعلیها دست نیافتند!
چنین زنان پرفضیلت و عظیم الشأن، در بزرگی و علو همگان مقامی پرقیمت دارند.
ولی همه زنان عالم هر عظمتی را به سبب علو او طلب کنند و پروردگار متعال نیز در بهشت برین او را به جایگاهی بس عظیم کرامت بخشد.
زینب در علو مقام چنان شرافتی یافت که هر پیشتازی از او بازماند.
در علو و عظمت در علم و جمال و کمال و فضل و نسب رفیع و با فخامت است.
زینبی که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در ایام شیرخوارگی شیر علو به او نوشانده پس او هرگز از علو و از اوج مقام جدا نخواهد شد.
زینب سلاماللهعلیها علوم مصطفی صلیاللهعلیهوآله و علوم پدرش آن وصی باکرامت را از مادر گرامیش فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دریافت نمود.
تا بدان جا زینب سلاماللهعلیها اوج گرفت که مقام علمیاش او را از تعلیم و معلم بینیاز ساخت.
امام بدین مقامی برای زینب سلاماللهعلیها شهادت داد و اذعان کرد که پس از امام مقام اعلم به او تعلق دارد.
در روز عاشورا زینب والا مقام از چنان موضع و جایگاه بلندی برخوردار گشت که روزگار ثبات و پایداری هر شجاعی را از یاد برد!
زینب مصائبی را تحمل کرد که اگر جزیی از آن را دو کوه «یذبل» و «یلملم» متحمل میشدند پشت آنها فرو میشکست!
او شاهد مصائبی دردناک بود که اگر فرات گوارا اندکی از رنج و غم زینب را میچشید آب گوارای آن به تلخی علقم تغییر مییافت.
در مصیبت با امام حسین علیهالسلام مشارکت داشت و پس از شهادت امام علیهالسلام همچنان عهدهدار رویارویی با هر مصیبت سهمگینی بود.
زینب برای دیگر زنان داغدیده بزرگترین تسلی خاطر و مایه آرامش و برای یتیمان مهربانترین سرپرست بود!
مصیبت زینب در ایام اسارت هر لحظه تجدید میشد و چنین است که در دهم هر محرم تکرار آن مصائب باز او را به رنج افکند.
ورود به کوفه قلب زینب را هلاک کرد، ولی ورود به شام بسیار شوم و بَدیُمن بود.
هرگز خطبه زینب یگانه را فراموش نکنم خطبه ای که قلم قضا در لوح آن را رقم زد و بیانی هم چون بیان او هرگز رقم نخورده است!
زینب در کوفه فرود آمد و خطبههای آتشیناش چنان شعلهای در مستمعین برافروخت، شعلهای که نشأت گرفته از قلب سوخته و آتش گرفته او بود.
به کوبندگی خطبههای پدرش علی علیهالسلام کلام آتشین او به سان گرز گران بر قلب یزید پلیدزاده ابن میسون فرود میآمد!
و از هیبت کلامش رگهای گردن آن پلید ملتهب میشد، گویا شمشیرهای آخته راه را بر گلوگاه او سد کرده است!»
**