جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قُم یا علی!

زمان مطالعه: 2 دقیقه

لم أنسَ زینبَ بعْدَ الخِدْر حاسِرةً

تُبْدی النیاحَةَ ألحاناً فألْحانا

مَسْجورةَ القلْب إلّا أنَّ أعینَها

کالمُعصراتِ تَصُبُّ الدَمْعَ عِقْیانا

تَدْعوا أباها أمیرَ المؤمنینَ ألا

یا والدی حَکمَتْ فینا رَعایانا

و غابَ عنّا المُحامی و الکفیلُ فَمَنْ

یَحمی حِمانا و مَن یُؤوی یَتامانا

إنْ عَسْعَسَ اللیلُ واری بَذْلَ أوجُهنا

و إنْ تَنفَّسَ وَجْهُ الصُبح أبْدانا

نَدعوا فلا أَحَدٌ یَصْبُو لِدَعْوتِنا

و إنْ شکَوْنا فلا یُصْغی لِشَکْوانا

قُمْ یا علیُّ فما هذا القُعُود و ما

عَهْدی تَغضّ علی الإقذاء أجفانا

عَجّلْ لعلَّک مِن أسْرٍ أضَرَّ بِنا

تَفُکّنا أو تَوَلّی دَفنَ قَتْلانا

وَ تَنْثَنی تارةً تَدعو عَشیرتَها

مِنْ شَیْبة الحَمْدِ أشْیاخاً و شُبّاناً

قُوموا غِضاباً مِن الأجْداثِ و انْتَدِبوا

و استَنقِذوا من یَد البَلْوی بَقایانا

«زینب را فراموش نکرده‌ام که پس از دوران مصونیت در حرم سر برهنه به الحانی چند نوحه سر داد.

بانویی با قلبی سوخته و آتش گرفته که دیدگانش به سان ابرهایی سرشار، قطرات اشک زرین فرو می‌ریخت.

پدر بزرگوارش امیر مؤمنان علیه‌السلام را فرامی‌خواند که ای پدرم! اینک شاهد باش رعایای ما، بر ما حکمرانی می‌کنند.

اینک ماییم بی هیچ حامی و کفیلی، کیست که حریم ما را پاس دارد و یتیمانمان را پناه دهد؟

اگر شب پرده سیاه فرو می پوشید با تیرگی خود چهره‌های ما را می‌پوشاند هر چند طلوع صبح باز چهره‌ها را آشکار می‌کرد.

ما فریاد دادخواهی برآوریم، ولی هیچ کس مایل به اجابت نیست و اگر شکوه سر دهیم گوش شنوایی نیابیم.

ای علی والا مقام ! اینک بپا خیز برای چه نشسته‌ای؟ و پیمان من با شما دیده بیداری است که ظلم به شما خاندان را به مثابه خس و خاشاک تلقی کند و دیده پیمانم بر خاشاک ظلم به شما لحظه‌ای پلک نزند.

ای علی! بشتاب شاید از اسارت زیان‌آور ما را رها کنی و عهده‌دار دفن کشته‌هایمان گردی!

زینب سلام‌الله‌علیها گاه خم می‌شد و خاندان خود را نیاکان کهن‌سالی هم چون عبدالمطلب تا دیگر نونهالان جوان چنین ندا می‌داد:

«از گورها، خشمگین سر برآورید و ندبه کنید و بقایای عشیره خود را از چنین بلایی عظیم رهایی بخشید.»

مرحوم حاج محمدعلی آل کمونه

***