تَتَراءی له الأُسارای فتَبْدُو
زینبٌ أمسَکتْ بطفلٍ یَتیمٍ
و هی تَرعی الرؤوسَ فوقَ رماحٍ
طابَ منها النَّجوی لأُختٍ رَؤومِ
حَمَلَتْها مِن کربلاء و قالتْ:
یا سَماءُ اهتَدی بهذی النجومِ
إنّها مِن مُحمّدٍ و علیّ
قَدّمَتْها البَتولُ فی تکریمِ
و سِیاطُ الأعداء لم تَمنَعِ الأختَ
وداعَ الحسین بینَ الجُسُومِ
هُرعَتْ و الخِیام مُشتَعلاتٌ
تَتَحرّی الأطفالَ بین الرَّمیمِ
رَفَعتْ رَأسَها الی الله تَشْکو
فأتاها الجَوابُ عَبْرَ النَّسیمِ
جَدُّکم أسَّسَ القَواعدَ للبَیتِ
و أسماعیلُ ذبحُ الحُلُومِ
و انتَهَت فیکُم النُّبُوَّةُ و البیتُ
و ما فی السِّتار و المَعلُومِ
و رأی اللهُ فی الحسینِ عظیماً
فافتَدی دینَه بِذبْحٍ عَظیمِ
«اسیران در مرأی و منظر او مشاهده کردند و زینب طفل یتیمی را گرفته و در طلیعه کاروان اسرا پیش میرود.
بانویی که نگران و مراقب سرهای شهدا بر فراز نیزههاست و چه خوش است، نجوا با خواهری مهربان و باعاطفه.
نیزههایی که از کربلا حامل سرهای شهدا بودند، آسمانیان را ندا دادند که ای آسمانیان! بدین ستارگان هدایت یابید.
اینان از تبار محمد و علی علیهماالسلام که زهرای اطهر سلاماللهعلیها با تکریم، آنان را تقدیم داشته است.
ضربات تازیانه دشمنان، این خواهر قهرمان را از وداع با حسین علیهالسلام، در میان پیکرهای شهیدان باز نداشت!
زینب مضطرب و شتابان به سوی خیمههای آتش گرفته میدوید و کودکان را بر خاک فرسوده اسکان میداد.
شکوهکنان سر بر آستان خدای تعالی برآورد که نسیم گذرا به او اینگونه پاسخ داد.
جد بزرگوارتان بنیانهای بیت را استوار ساخت و اسماعیلِ مذبوحِ رؤیایی صادق، نیز مأموریتی چنین داشت.
نبوت و بیت به شما منتهی شد و امور آشکار و نهان نیز به شما خواهند انجامید.
خدای متعال در حسین علیهالسلام چنان مقامی عظیم مشاهده کرد که او را به عنوان ذبحی عظیم فدایی دین خود کرد.»
سید محمدرضا قزوینی
***