أقائدةَ الرکْب یا زینبُ
تَغَنّی بکِ الشَّرْقُ و المغربُ
خَطبْتِ فَدَوّی بسَمْع الزَمان
صوتٌ إلی الآنِ یُسْتَرهَبُ
أخافَ الطُّغاةَ علی عَرْشهم
فَظَنّوا علیّاً بَدا یَخطبُ
و أسقَطتِ قبلَ فناهُ یزید
و ضاقَ علی رأیه المَذهبُ
وَ وَلَّتْ أُمیَّةُ مَدْحُورةً
و ما ظَلّ ذِکْرٌ لَهُمْ طَیّبُ
و أنتِ الّتی کُنتِ مَأْسورةً
و ما لکِ فی الشام مَن یُنسَبُ
لکِ الیومَ هذا النَّدی و الجَلال
مِثالاً لأهلِ النُّهی یُضرَبُ
و قبْرٌ یَطوفُ به اللائذونَ
رَمْزاً و ما عنده یُطلَبُ
مَناراً یَشِعُّ بأُفقِ السماء
فیُعْلِنُها: هذه زینبُ
«ای رهبر کاروان اسیران ای زینب! شرق و غرب نغمه و ترنم نام تو را بر لب دارند.
ای بانویی که به هنگام ایراد خطابه، آوایی در گوش زمان طنینافکن ساختی که تا هماره زمان زورمداران را به هراس افکند.
خطبههایی که سرکشان و طاغیان را بر سریر سلطنت به لرزه افکند و آنان پندارند علی علیهالسلام خطبه آغاز کرده است.
پیش از نابودی یزید تو آن خبیث را به خاک مذلت نشاندی و با کلام گهربار خود همه راهها را بر او مسدود ساختی.
با نهیب کلامت بنیامیه سرخورده و مطرود پشت کردند و از آنان نامی درخور بر جای نماند، در حالی که در شام اسیر بودی و هیچ کس از تبار والای تو در آنجا نبود.
این شکوه و فضل و جلال از آن مقام والای توست، شکوهی زبانزد خردمندان عالم.
مرقد مطهر تو نیز رمز و سمبلی است که همواره مطاف همه پناهندگان بوده و ملجا و مطلوب همه جویندگان و تشنگان.
مناری که تلألؤ و درخشش آن به آسمانیان اعلام میدارد که این است بانوی جاودانه عالم زینب!»
سید محمدرضا قزوینی
***