وُلدتِ کما یُشرقُ الکوکبُ
فأُمٌّ تُباهی و یَزهو أبُ
علیٌّ و فاطمةٌ انْجَباکِ
عَیناً مِن الخَیر لا یَنضَبُ
و جاءا بکِ جَدَّکِ المُصطفی
لِیَختارَ لإسْمِکِ ما یُعْجِبُ
فقال: وَ لَسْتُ کما تَعْلَمان
أسْبقُ ربّی بما یَنْسِبُ
و هذا أخی جَبرئیلُ أتی
بأمْرِ مِن الله یُسْتَعذَبُ
یَقُولُ إلهُکَ رَبُّ الجَلال:
تَقبَّلْتُها و اسْمُها زینبُ
و کفّلْتُها بأخیها الحسین
و یومٍ یَعُزّ بِه المَشْربُ
لِتَحْمِلَ أعباءَهُ کاللیوث
فیَسْری بأطفاله المَرْکَبُ
أُساری إلی الشام مِن کربلاء
و سَوطٌ علی ظَهْرهم یَلْهَبُ
«ولادتت بسان طلوع ستارهای رخشان بود، مادری به تو مباهات میکند و پدری به سبب این ولادت سرشار از وجد و سرور میشود.
علی و فاطمه علیهماالسلام دو شخصیت والا و برتر، تو را از سرچشمه فناناپذیر خیر و برکت به هستی ارزانی داشتند.
آن دو گوهر والا موهبت این مولود جدید را به محضر جد مطهرت مصطفی صلیاللهعلیهوآله عرضه داشتند تا نامی بس شگفتآور برایت برگزیند.
آن نبی عظیم و والا مقام فرمود:
آن سان که میدانید شما بس واقفید که من در این امر بر پروردگارم پیشی نمیگیرم.
اینک برادرم فرشته وحی جبرئیل امر خدای باری تعالی را بشارت آورده امری که حلاوت و شیرینی آن خوش درخشد.
پروردگارت رب الجلال فرماید:
این مولود مبارک را پذیرفتم و او را زینب نامیدم.
و به سبب برادرش حسین او را کفالت کردم، در روزی که آب نایاب شود.
تا بسان شیران قدرتمند بارهای گران او را متحمل گردد و اطفال برادرش حسین علیهالسلام را که بر مرکب رواناند هدایت کند.
آن شیرزن با اسیران از کربلا به شام روانه خواهد شد، حال آن که تب و تاب تازیانه بر پیکر اسرا آرام نخواهد گرفت.»
**