حور بهشت بانوی ویراننشین نبود
نور بهشت را حرمی آتشین نبود
روزی که دخت بانوی جنت هبوط کرد
او را به جز خیال بهشت برین نبود
غیر از حسین گریه او را نمیشناخت
هرگز برای هیچ کسی اینچنین نبود
خورشید هم ز صورت زینب خبر نداشت
تا چه رسد به کوفه که یک اهل دین نبود
دختی که عرشِ دامنِ کوثر مقام داشت
هرگز مقیم گوشه زندان کین نبود
ماه از نگاه فاطمیاش زهره میگرفت
این ماه فاطمه که شکستهجبین نبود
هرگز کسی به کوچه قدش را ندیده است
این قد کشیده بانوی محملنشین نبود
عشق حسین قافله را کوچ میدهد
بهتر از این مسافرتی در زمین نبود
افتاده بود نعش شهیدان بدون سر
انگشت و حرز و پیرهن شاه دین نبود
وقتی نگاه قافله بر نعشها فتاد
جز کعب نی تسلی صوت حزین نبود
چیزی نمانده بود که قالب تهی کند
زینب اگر نبود سکینه، یقین نبود
زینب اگر نبود در آن خیمه سوخته
دیگر حسین را به خدا جانشین نبود
چشمان اهل کوفه چو دروازه باز شد
چیزی برای مقنعه جز آستین نبود
بُهت نگاه اُمحبیبه شکفت و گفت
بانوی من فدای شما زینب این نبود
بغض صدای فاطمه بنت الحسین گفت
بالله حسین فاطمه خارج ز دین نبود
وقتی نوای هقهق دختر خموش شد
دیگر صدای زخمی او را طنین نبود
رأس بُریده جای علی خطبهخوان شده
دیگر خموش قاری نیزهنشین نبود
با آیههای روشن خود احتجاج کرد
این رسم میهمانی یک بیمعین نبود
با ناسزا ز آل علی کم نمیشود
یا رب حسین مضحکه مشرکین نبود
زیباتر از نوازش سیلی نداشتی؟
طوفان به قدر دست شما سهمگین نبود
اینجا به اشک طفل عروسک نمیدهند؟
یا از سر بُریده کسی شرمگین نبود؟
ناموس اهل بیت کجا، چشم شامیان
آیا کسی به فکر شب واپسین نبود؟
زینب اگر نبود محرم عقیم بود
دیگر بساط قافله اربعین نبود
محمود ژولیده
***