جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جهاد عقیده

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

از سفر داغدیده، آمده‌ام

دل ز هستى بریده، آمده‌ام

زینبم من، که از دیار عراق

رنج و حسرت کشیده، آمده‌ام

اینک از شام با لباس سیاه

چون شب بى‌سپیده، آمده‌ام

شادى دهر را ز کف داده

غم عالم خریده، آمده‌ام

گرچه با قامتى رسا رفتم

لیک، با قدّى خمیده، آمده‌ام

پیکر پاک سروقدانْ را

به روى خاک، دیده‌امده‌ام

دسته گل‌هاى نازنینم را

دست بیداد، چیده آمده‌ام

دیده‌ام یک چمن، گل پرپر

خار در دل خلیده، آمده‌ام

پاى هر گل، گلاب گریه من

با تأثّر، چکیده آمده‌ام

باد یغماگر خزان هر چند

بر بهارم وزیده، آمده‌ام

سربلندم که با اسارت خویش

افتخار آفریده آمده‌ام

تار و پود ستم، به تیغ سخن

با شهامت، دریده آمده‌ام

پى محو ستم اگر رفتم

با همان عزم و ایده آمده‌ام

از کنار مجاهدان شهید

وز جهاد عقیده آمده‌ام

بارها از سر حسین عزیز

صوت قرآن شنیده آمده‌ام

گر رود خون ز دیده‌ام نه عجب

من که بى‌نور دیده‌امده‌ام

هدفم، اعتلاى قرآن بود

به مرادم رسیده آمده‌ام

شاهد صبح و شام من «شفق» است

کز سفر، داغ‌دیده ‌آمده‌ام

محمدجواد شفق

***