جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

منم زینب (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

منم زینب که بر جان آذرم ریخت

فلک اسپند غم بر مجمرم ریخت

نهال باغ توحیدم که این سان

خزان جور و کین، برگ و برم ریخت

من آن طفلم که خوناب از دو چشمش

ز داغ مرگ زهرا مادرم ریخت

سپس در کوفه در محراب مسجد

فلک گَردِ یتیمى بر سرم ریخت

به یثرب مجتبى مسموم کین شد

به جان در آن مصیبت اخگرم ریخت

منم طاووس زرّین بال یثرب

که در کرب و بلا بال و پرم ریخت

به خاک تیره هفتاد و دو پیکر

ز کین، یاران از گل بهترم ریخت

ز جور حرمله در پیچ و تابم

که تیرش، خون حلق اصغرم ریخت

کمانى شد قدم در کوفه و شام

به سر بس سنگ از بام و درم ریخت

تنم مانند نى شد زرد و لاغر

شرار طعنه بس بر پیکرم ریخت

منم پروانه شمع شهادت

که بر فرق عدو خاکسترم ریخت

به «فولادى» عنایت کرد زینب

به ساغر آب حوض کوثرم ریخت

حسن فولادى قمى

***