جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

دروازه کوفه (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

به روى نى سر تو مى‌برد هوش از سر زینب

چه سازد چون کند بى‌تو دل غم پرور زینب

بسان شمع مى‌سوزى به روى نى ولى افسوس

که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب

جدایى من و تو اى برادر غیرممکن بود

اگر ممکن شود روزى، نگردد باور زینب

بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست مى‌دارم

که مى‌بخشد صداى تو توان بر پیکر زینب

دهد هر تار موى تو خبر از مادرم زهرا

گمانم بوده‌اى دیشب به نزد مادر زینب

من ژولیده مى‌گویم که زینب گفت با افغان

به روى نى سر تو مى‌برد هوش از سر زینب

ژولیده نیشابورى

***