جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گلشن دین

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

زینب آمد شام را شام غریبان کرد و رفت

گنجی اندر گوشه ویرانه پنهان کرد و رفت

نوگلی از گلشن دین کرد زیر خاک لیک

شوره زار شام را همچون گلستان کرد و رفت

کرد اگر دُر ثمینش را در آن ویرانه خاک

دشمن دین خدا را خانه ویران کرد و رفت

لاله‌سان زین غم دل آن دخت حیدر گر بسوخت

لیک آتش در بناء آل سفیان کرد و رفت

لحظه شد میهمان رأس حسین بر دخترش

میزبان را میهمان بر خویش مهمان کرد و رفت

بلبل از دیدار گل شور و نوا دارد ولی

دید این بلبل چو آن گل ترک افغان کرد و رفت

عاشق از هجران دهد جان لیک آن طفل یتیم

چون به وصل باب نائل شد به در جان کرد و رفت

رفت از داغ پدر جانش برون از تن ولی

عالمی را همچو موی خود پریشان کرد و رفت

آن گل خندان زهرا زین جهان پر ز خار

رو سوی باغ جنان با چشم گریان کرد و رفت

رنجی اندر باغ گیتی سال‌ها مانند نوح

نوحه بر آن نوگل شاه شهیدان کرد و رفت

رنجی

***