زمان مطالعه: < 1 دقیقه
آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را
امشب وداع هجرت فردا کنم تو را
در حیرتم که از چه بجویم نشان تو
نی سر نه پیرهن ز چه پیدا کنم تو را
برگیرمت ز خاک و ببویم گلوی تو
خود نوحه مادرانه چو زهرا کنم تو را
ای آنکه داغهای جگرسوز دیدهای
اکنون به اشک دیده مداوا کنم تو را
خواهم که سیر بینمت اما حسین من
کو صبر و طاقتی که تماشا کنم تو را
شمع تو گشتهام که بسوزم برای تو
از عشق خویش قبله دلها کنم تو را
هر جا روم لوای غرایت به پا کنم
ماتمسرا سراسر دنیا کنم تو را
حبیبالله چایچیان «حسان»
***