جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

یگانه قاصد امت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی

حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

غریب تا که نماند حسین بی عباس

به جای خواهری آن‌جا برادری کردی

گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین

چه خواهری تو برادر، که مادری کردی

تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر

تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی

پس از حسین چه بر تو گذشت وارث درد!

به خون نشستی و در خون شناوری کردی

به روی نیزه سر آفتاب را دیدی

ولی شکست نخوردی و سروری کردی

چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفاشان

زبان گشودی و روشن سخنوری کردی

زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود

سخن درست بگویم تو حیدری کردی

تویی مفسر آن رستخیز ناگاهان

یگانه قاصد امت! پیمبری کردی

بدل به آینه شد خاک کربلا با تو

تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی

من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟

تو ای بزرگ! خودت ذره‌پروری کردی

امیری اسفندقه

***