جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

همّتى مردانه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

اى برادر، من جهانى را به خود دیوانه کردم

سوختن در عشق را تعلیم هر پروانه کردم

دید چون پروانه از من عاشقى، در حیرت آمد

زان فداکارى که در راه تو اى فرزانه کردم

آن زنم من کز اسارت با دلیرى و شهامت

بهر تکمیل شهادت همّتى مردانه کردم

بهر اثبات حقیقت با بیان آتشینم

تا ابد رسوا به عالم زاده مرجانه کردم

تا که آثارى بود از نهضتت در شام ویران

گنج پر اجر تو پنهان گوشه ویرانه کردم

گر به خون اصغرت معلوم شد مظلومى تو

من هم اثبات صبورى را بدان دُردانه کردم

گرچه در ظاهر به زندان و خرابه جاى گرفتم

لیک در معنى درون سینه‌ها کاشانه کردم

گوید «انسانى» که من خادم به دربار حسینم

فخر بر شاهان من از این منصب شاهانه کردم

انسانى

***