جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رنج هاى زینب سلام‌الله‌علیها

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

من زینبم که رنج فراوان کشیده‌ام

بسیار ستم ز گردشِ دوران کشیده‌ام

من زینبم که قامت همچون کمان من

باشد نشان، ز بس غم هجران کشیده‌ام

من زینبم که از ستم چرخ بد مَنِش

جور خزان به فصل بهاران کشیده‌ام

من زینبم که یکه و تنها به قتل‌گاه

بر سینه، جسم شاه شهیدان کشیده‌ام

من زینبم که از وطن خود به کربلا

رنج سفر به شهر و بیابان کشیده‌ام

من زینبم که خصم جفا پیشه را به دهر

با تاج و تخت، جانب نیران کشیده‌ام

من زینبم که بهر حفاظت، ز دین

ظلم و جفا ز دشمن یزدان کشیده‌ام

من زینبم که بهر یتیمان خون جگر

هر لحظه آه، از دل سوزان کشیده‌ام

من زینبم که کنج خرابه، رقیّه را

مانند گُل به سینه و دامان کشیده‌ام

من زینبم که کاخ یزید پلید را

با خطبه‌هاى خویش به ویران کشیده‌ام

من زینبم که بر سر نعش برادرم

جان‌سوز ناله از دل و از جان کشیده‌ام

من زینبم که در صف گرماى رستخیز

حاجت رواى «فائق» هجران کشیده‌ام

غلام‌حسین تمدن «فائق»

***