اى عالمه زمانه زینب!
اى فاطمه را نشانه زینب!
اى نور دو چشم و جان زهرا
آرام دل و روان زهرا
تو نوگُل گلشن ولایى
مرآت جمال مرتضایى
مرآت خدانما، تویى تو
محبوبه کبریا تویى تو
در مُلک عفاف یکّهتازى
تو روح مجسّم نمازى
شد دیده ز چهره تو روشن
عالم ز وجود توست گلشن
تو مظهر ذات ذوالجلالى
سرچشمه فیض لایزالى
اى شیرزن جهان هستى
گر مظهر حق نئى چه هستى؟
تابنده فروغ جاودانى
در عشق بلند آسمانى
تقواى تو در جهان عصمت
بخشیده توان به روح عفت
امروز جهان آفرینش
بگرفته ز مکتب تو بینش
الگوى تمام بانوانى
ارزندهترین زن جهانى
اى زنده حسینیان ز رزمت
وى مرده یزیدیان ز عزمت
نطق تو برندهتر ز شمشیر
صبر تو یگانه شد جهانگیر
اى اسوه عشق و مهر و ایثار
کى بود ستم تو را سزاوار؟
از کرب و بلا، تو یادگارى
چون خون شهید پایدارى
بر نیزه، سر حسین دیدى
بار غم او به جان کشیدى
با یاد برادر غریبات
هفتاد و دو داغ شد نصیبت
اشکى که ز دیده تو مىریخت
خون در رگ مرد و زن بر انگیخت
بودى همه جا و هر زمان یار
بر حجّت دین حق پرستار
شمع دل و جان شیعیان سوخت
در کوفه تو را چو دل بر افروخت
تابان ز فروغ حق دل تو است
چون قبله عشق محمل تو است
شمع اُسرا به شام بودى
سر سلسله تمام بودى
پرپر به خرابه لاله دیدى
بىجان، دلِ شب سه ساله دیدى
غیر از تو، که طاقتى چنین داشت؟
از امّت جد، دلى غمین داشت
آتشزده داغ کودکانت
چون داغ برادرت به جانت
دشمن چو تو را به ریسمان بست
دلها همه زین قضیه بشکست
در شام چو انقلاب کردى
بنیان ستم خراب کردى
فریاد تو زینبا جلى بود
از ناى عدالت على بود
نقش تو، هزارآفرین داشت
در پى ظفرى چو اربعین داشت
اى دختر خُسرو ولایت
بر ما نظرى کن ز عنایت
عباس عنقا
***