جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خط سیر خیمه‌گاه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خاطرم آسوده، ای دل از ولاى زینب است

روشنایى‌بخش چشمم خاک پاى زینب است

بر حریمش ره ندارند مردم نا آشنا

هر که شد بیگانه از خود، آشناى زینب است

پیک حق گفتا رسول الله را فرموده حق

زینبش خوان، زَینِ اَب بودن، سزاى زینب است

خلق را دل ز ابتلاى هول محشر خون شود

جز دلى کو پاى‌بند و مبتلاى زینب است

من کیم در راه عشقش از سر و جان بگذرم

جان صدها عاشق و مفتون، فداى زینب است

در هوایش مرغ دل، در دل نمى‌گیرد قرار

آشیان طایر جان در فضاى زینب است

اى که عمرى از گرفتارى و غم درمانده‌اى

حل مشکل در یدِ مشکل‌گُشاى زینب است

عزّت سارا و هاجر، مریم قدسى‌نفس

از جلال و عزت و مجد و وفاى زینب است

پرتو خورشید و نور مه، فروغِ اختران

ذرّه‌اى از نور روى حق‌نماى زینب است

مردم آن دیده را نازم که منزل‌گاه اوست

اى خوش آن خلوت‌سراى دل، که جاى زینب است

در دلم بنهفته از روز ازل مهر حسین

در سرم از کودکى عشق و هواى زینب است

با حسینش عهد خود نشکست تا پایان عمر

این ره دلدادگى، شرط وفاى زینب است

با خیال کعبه، احرام اسارت بسته بود

تل دشت کربلا کوه مناى زینب است

بس که از خیمه پیاده جانب میدان شتافت

در مغاکش نقش بسته، ردّ پاى زینب است

خط سیر خیمه‌گاه و قتل‌گاه کربلا

از براى سعى مروه هم صفاى زینب است

بر سر نعش برادر حال او چون شد مپرس

یا چه آمد بر سرش، آگه خداى زینب است

خاک مقتل را به سر پاشید با درد درون

گفت خاک کربلاى تو دواى زینب است

هر که از گودال مقتل ناله‌اى بشنید گفت

کاین صداى وا حسین و وا اخاى زینب است

شهر شام و کوفه از پا تا به سر حیرت‌زده

از صداى روح‌بخش و دل‌رباى زینب است

قطب عالم حجة ابن العسکرى با سوز دل

اشک‌ریزان در عزاى جان‌گزاى زینب است

هر که «صالح» با ولاى آل طاها زیست کرد

در صف محشر یقین تحت لواى زینب است

احمد صالح تبریزى

***