ای عصمت حق! زاده زهرای مطهّر!
ای عالمه! فاضله! ای دختر حیدر!
ای شمع شبستان ولایت که به عالم
جز فاطمه نبود ز تو از قدر فزونتر
از اُم و اَب و جدّ تو ای عصمت کبری
گردیده زمین روشن و افلاک منور
ای کان شرف مَفخَر دین مظهر تقوی
ای گنج بلاغت ز تو پُر از دُر و گوهر
بالله که در رتبه به آفاق تویی طاق
ای جوهره عصمت زهرای مطهر
پرورده تو را ختم رسولان به محبت
داده است به تو درس وفا ساقی کوثر
ای پردهنشین حرم قدس که رویت
باشد علی و فاطمه را مَظهر و مُظهِر
ای عابده آل علی ماه مدینه
رفتی چو تو بر تربت پیغمبر اطهر
بودند جوانان بنیهاشمی از مهر
سیارهصفت گرد تو از کِهتر و مِهتر
تا روی دلآرای تو خورشید نبیند
سیر تو چو مه بُد به شب تار مقرر
هر چند روا داشت فلک بر تو ستمها
از ماتم مرگ پدر و داغ برادر
در کرب و بلا شد ز دم تیغ مخالف
گلهای گلستان نبی پیش تو پرپر
تعلیم تو از مکتب دین بود و از آن رو
دین یافته از دولت تبلیغ تو زیور
بر خیل اسیران، تو در این نهضت عظمی
بودی ز وفا در همه جا مونس و یاور
جانها به فدای تو که بر یاری قرآن
بودی به جهان مجری فرمان پیمبر
در کوفه شد از خطبه غرّای تو ویران
کاخ ستمِ زاده ی سفیان ستمگر
ای سرور و سرخیل زنان، یار یتیمان
ای کشتی طوفان زده را حلم تو لنگر
انگشت به دندان شده از صبر تو ایوب
در خدمت تو بسته کمر مریم و هاجر
مردانی از آن چشم به احسان تو دارد
کز لطف، پناهش بدهی در صف محشر
محمدعلی مردانی
***