شیخ ماجد ناصر زبیدی میگوید:
دوستی داشتم از اهل فلسطین که سنی و ساکن سوریه بود و در نزدیکی مرقد پاک و مطهر زینب سلاماللهعلیها مغازه شیرینی فروشی داشت. این مرد همسری بسیار عفیفه داشت، ولی همانند خودش سُنی بود. آن دو زندگی بسیار خوشی داشتند، فقط از نعمت اولاد محروم بودند. آنها هر چه به پزشک مراجعه میکردند بینتیجه بود.
در همسایگی این خانواده یک خانواده شیعه زندگی میکرد که متلزم به امور دینی بود و عادت داشتند به زیارت مرقد مطهر حضرت زینب سلاماللهعلیها مشرف شوند و در صحن مطهر حضرت زینب به دعا و توسل بپردازند. بین این دو خانواده دوستی محکمی برقرار بود.
در یکی از مناسبتها که خانواده شیعی میخواستند به حرم مطهر بروند.
خانم فلسطینی گفت:
«دعا کنید که خداوند حاجت ما را برآورده نماید و فرزندی نصیب ما شود.»
خانم شیعه گفت:
«چرا خودت دعا نمیکنی و مراد خود را از حضرت زینب سلاماللهعلیها نمیطلبی؟»
گفت: منتظر باشید تا اجازه شوهرم اجازه بگیرم.
شوهر اجازه داد و به اتفاق همسر به طرف مرقد مطهر حضرت زینب سلاماللهعلیها رفتند و شب را با نماز و دعا و استغفار تا صبح در کنار مرقد مطهر بیتوته نمودند.
آن خانم سنی حاجت خود را از حضرت زینب سلاماللهعلیها درخواست نمود و پس از مدتی به برکت حضرت زینب سلاماللهعلیها از نعمت اولاد بهرهمند شده و شیعه شدند. آنها هم اکنون در سوریه زندگی میکنند و پیوسته به زیارت حضرت زینب سلاماللهعلیها مشرف میشوند. (1)
1) چهره درخشان عقیله بنی هاشم زینب کبری سلاماللهعلیها، ربانی خلخالی، ص 263.