از جمله فرازهای مهم زندگی حضرت زینب سلاماللهعلیها مسافرتهای اوست که هر یک در نوع خود حاوی نکاتی ظریف و قابلتوجه میباشند، به عبارتی هر یک از این سفرها با پیشامدهای پر مخاطره و هیجانانگیزخود در شکلگیری شخصیت پایدار زینب سلاماللهعلیها نقش به سزایی داشته است. حضرت زینب سلاماللهعلیها در مدت عمر خود هفت سفر داشت:
سفر اول، زمان حرکت پدرش علی علیهالسلام از مدینه به قصد کوفه بود.
این سفر در سال 36 هجری و حدود سی سالگی زینب سلاماللهعلیها و در رکاب پدر بزرگوارش، برادران و برادرزادگان و عبدالله شوهر عالی مقام او صورت گرفت، آن زمان حضرت، با عزت و احترام به کوفه، مرکز حکومت اسلامی وارد شد، در این سفر بزرگان بنیهاشم و جوانان و شجاعان خاندان علوی همه جزء ملتزمین رکاب بودند و رؤسای قبائل عرب، سادات، رؤسای جنگی و فاتحین بزرگ اسلام همه در زیر پرچم علوی با کمال شوکت و عظمت این سفر را طی کردند. (1)
این سفر از مسافرتهای بزرگ اسلام و در صف مسافرتهای رسمی به شمار میرفت و همه ملتزمین رکاب از زن و مرد بزرگ و کوچک با شادی و سرور وارد کوفه شدند، این سفر مانند سفری بود که پیغمبر اسلام پس از هشت سال به مکه داشت و آنجا را فتح نمود و خدا میداند، مسلمین تا چه حد از موفقیت خویش خرسند بودند و با چه نشاط و سروری به مکه وارد شدند. (1)
در این شهر شخصیت زینب سلاماللهعلیها پنهان نماند، بلکه به مرور زمان مردم متوجه مقام علمی و سیاسی آن حضرت شدند و از امیرالمؤمنین علیهالسلام درخواست نمودند که جهت هدایت و ارشاد بانوان از وجود او بهره گیرند، امام علی علیهالسلام نیز با این پیشنهاد موافقت نمود و از آن پس خانه زینب سلاماللهعلیها نه تنها پناهگاه بیچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلکه به مکتب تعلیم و تربیت زنان کوفه تبدیل شد و کلاس قرآن و تفسیر همواره بر روی بانوان مشتاق و علاقه مند گشوده بود. (2)
سفر دوم بعد از شهادت پدربزرگوارش و همراه برادرانش به سوی مدینه بود.
در این سفر گرچه قلب زینب سلاماللهعلیها از شهادت پدر جریحهدار بود، لیکن حضرت با عزت و احترام وارد مدینه شد. پس از آنکه امام علی علیهالسلام به شهادت رسید و زینب سلاماللهعلیها و سایر فرزندان و بازماندگان خود را به سوگ دردناکی نشاند، امام حسن علیهالسلام عهده دار امامت شد و شش ماه بعد، صلح پیشنهادی معاویه را پذیرفت و چون دیگر ماندنش در کوفه ضرورتی نداشت و در ضمن از سوی معاویه و عناصر پیمان شکن و خودفروخته، او نیز تهدید میشد، به همراه سایر بنیهاشم از جمله حضرت زینب سلاماللهعلیها، کوفه را به سوی مدینه ترک کرد، (3) در آن سفر، گرچه مسلمین نسبت به حضرت امام حسن علیهالسلام بدبین بودند، ولی حضرت زینب سلاماللهعلیها در ذیل پرچم عواطف برادران خود و جوانان بنیهاشم و خواهران و بزرگان صحابه بود و سفرش در نهایت عظمت و شکوه به پایان رسید.
سفر سوم حضرت زینب سلاماللهعلیها با برادرش امام حسین علیهالسلام از مدینه به سوی مکه بود.
ایشان پس از بازگشت از کوفه، حدود ده سال در مدینه اقامت گزید، در این مدت برادرش امام حسن علیهالسلام به شهادت رسید، با وخیمتر شدن اوضاع و روی کار آمدن یزید، سومین سفر زینب سلاماللهعلیها نیز آغاز گردید، او در شب 28 رجب سال 60 هجری به همراه برادرش امام حسین علیهالسلام هجرت از مدینه را آغاز کرد و پس از چند روز در سوم شعبان همان سال به مکه وارد شد، در این سفر جوانان بنیهاشم از جمله حضرت عباس، علی اکبرو قاسم بن الحسن، اولاد حضرت زینب علیهمالسلام، اولاد عقیل و بسیاری از بزرگان و اصحاب با شمشیرهای برهنه متلزم رکاب بودند. (4)
آنطور که تاریخ گواهی می دهد، یکی از شروط امام علی علیهالسلام به هنگام عقد ازدواج زینب سلاماللهعلیها با «عبدالله» این بود که «هرگاه حسین علیهالسلام بخواهد سفر کند، زینب سلاماللهعلیها را نیز همراه خود ببرد، عبدالله نیز مانع آن نگردد.» (5) زمانی که امام حسین علیهالسلام برای سفر عراق مصمم شد، حضرت زینب سلاماللهعلیها نیز از شوهرش عبدالله بن جعفر اجازه گرفت که برادر را همراهی کند و در رکاب او باشد.
سفرچهارم درهشتم ذی الحجه سال 60 هجری از مکه به سمت کربلا بود.
سفری که حضرت در کمال عزت و احترام بر محمل سوار و پیاده میشد و جوانان بنیهاشم پروانهوار در اطرافش بودند. (4)
مدت اقامت حضرت زینب سلاماللهعلیها در مکه و کنار حرم الهی به همراه کاروان حسینی، چهار ماه و پنج روز طول کشید، سپس امام حسین علیهالسلام تصمیم گرفت، مکه و خانه خدا را به خاطر مصلحت بزرگتری ترک کند، چرا که از طرفی میبایست مبارزه خود را علیه حکومت اموی ادامه میداد و از طرف دیگر ماندن حضرت در مکه، مساوی بود، با ترور ایشان و ناکام ماندن مبارزه، به همین خاطر امام حسین علیهالسلام و خاندانش در روز هشتم ذی حجة سال 60 هجری موسوم به روز ترویة، سرزمین مکه را به سوی عراق ترک کرد. (6)
البته همانطور که میدانیم، مردم کوفه حسین بن علی علیهالسلام را برای امامت امت اسلام و تشکیل مرکز حکومت و اقامت در آن شهر دعوت کردند، امام علیهالسلام بعد از 24 روز طی مسافت، در دوازده فرسخی آن شهر به محاصره لشگر دشمن درآمد و روز دوم محرم وارد کربلا شد، در این سفر گرچه سایه مصیبتی دردناک و غم انگیز قدم به قدم زینب سلاماللهعلیها را تعقیب میکرد، لکن باز در جمع برادران و فرزندان و جوانان غیور و ایثارگر بنیهاشم بود.
سفر پنجم یازدهم محرم الحرام سال 61 هجری از کربلا به کوفه و از کوفه به شام بود. (4)
سفری که قلم و زبان از تفصیل آن عاجز است، سفری بعد از کشته شدن حضرت امام حسین علیهالسلام.
اگرچه مدت اقامت زینب سلاماللهعلیها در کربلا از چند روز تجاوز نکرد، ولی اقامتش در صحرای سوزان کربلا، پر از رعب و وحشت و هیاهوی جنگ و خونریزی بود، تا این که پس از فاجعه خونبار عاشورا، کاروان اسیران در روز یازدهم محرم کربلا را به سوی کوفه ترک کرد، زینب سلاماللهعلیها دوازدهم محرم سال 61 هجری وارد کوفه شد، شهری که چند سال محل خلافت پدرش علی علیهالسلام بود، او روزگاری دختر امیر این شهر به شمار میرفت و خانه آنها، محل رفت و آمد بزرگان، سرشناسان، همچنین فقرای کوفه بود، در واقع خانه و خانوادهای که برای هیچ یک از اهالی این شهر ناشناس نبود. این سفر به حضرت زینب سلاماللهعلیها بسیار سخت گذشت، چرا که برادرها و برادرزادهها، اصحاب، انصار همه کشته شدند و زینب سلاماللهعلیها خودش مدیریت کاروان اسرا را بر عهده گرفت، تاریخ گواه است که از زمان ورود به این شهر تا زمان حرکت به سوی شام چه حوادث تلخی برای زینب سلاماللهعلیها و همراهانش به وقوع پیوست.
در این سفر حضرت زینب سلاماللهعلیها را با همراهانش دل شکسته و افسرده با چشم گریان و جسمی نحیف در معابر و بازار کوفه و شام در مقابل چشم زنان و مردان گرداندند و چون کودکان خردسال از تشنگی و گرسنگی گریه میکردند، دشمنان پست فطرت مانند شمر بن ذی الجوشن، زجر بن قیس، سنان بن انس، خولی بن یزید اصحبی، حرمله بن کاهل، حجار بن ابحر به جای تسلیت و دلداری سرهای بریده پدر و برادر و جوانان را نشان آنها میدادند، این سفر در نهایت غم و اندوه به پایان رسید. (7)
سفری که اگرچه بسیار جانگداز بود ولی درحقیقت مکمّل عاشورا شد، سفیر کربلا، طی اسارتش با خطبهها و سخنرانیهایش به روشنگری پرداخت و آل ابوسفیان و بنیامیه را رسوا نمود و انقلاب مقدس و خونین برادرش را در تاریخ قداستی جاودانه بخشید.
سفر ششم از شام به طرف مدینه و مراجعه به وطن بود. (8)
پس از روزها توقف دردمندانه در مرکز حکومت یزید و رسوایی آن ملعون، کاروان اهلبیت علیهمالسلام تصمیم به بازگشت به مدینه گرفت، ولی با قلبی شکسته، زینب سلاماللهعلیها همراه گروهی از زنان و کودکان داغدیده و با دنیایی از خاطرات تلخ و دلخراش از صحرای کربلا به مدینه بازگشت و درحالی به مدینه نزدیک شد، که جز آه و ناله، اشک و فریاد مظلومان اهل بیت رسول خدا علیهمالسلام چیزی، سوغات نیاورده بود، او در حالی به مدینه وارد شد که حسین بن علی علیهالسلام در کاروان نبود، برادران و برادرزادگان، یاران باوفای برادرش حتی دو دلبند معصوم و کوچکش همه را در بیابان کربلا، جا گذاشته بود.
سفر هفتم از مدینه به…؟
از بررسی تاریخ مشخص است که، اقامت حضرت زینب سلاماللهعلیها در مدینه چند ماه بیشتر طول نکشید، اما اینکه پس از بازگشت از سفر کربلا، زینب سلاماللهعلیها چه مدتی در مدینه اقامت داشته است؟ اطلاع تاریخی دقیقی در دست نیست، اما آنچه مشخص است، این است که زینب سلاماللهعلیها ناچار شد شهر جدّ بزرگوار خویش را برای همیشه ترک کند. چرا که زینب سلاماللهعلیها برای تبلیغ اهداف و پیام امام حسین علیهالسلام و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا دست به اقداماتی زد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید، ایشان در مجالس و محافل مختلف سخن میگفت و جنایات یزیدیان را بازگو میکرد، سخنان زینب کبری سلاماللهعلیها مانند آتش قیامی بود که علیه امویان شعله میگرفت.
حضور حضرت زینب سلاماللهعلیها در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه، عمرو بن سعید، والی وقت، احساس خطر کند، از این رو نامهای به یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت، زینب سلاماللهعلیها آگاه نمود، یزید نیز بلافاصله دستور داد، حضرت را از شهر اخراج کنند، زینب سلاماللهعلیها در ابتدای امر به مخالفت پرداخت و از قبول این امر سرباز زد، اما سرانجام با حضور زنان بنیهاشم و اصرار آنها حضرت زینب سلاماللهعلیها ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود، برخی اخبار دلالت بر حضور او در مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر دارند، در برخی اخبار نیز مقصد او را شام ذکر کرده اند و حتی مرقد آن حضرت را در دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، میدانند. (9)
آری، بدین سان مسافرتهای هفتگانه زینب سلاماللهعلیها دختر قهرمان علی علیهالسلام که از سی و ششمین سالهای زندگی او با راحتی و عزت شروع شده بود، طی سالها و سفرهای بعدی با رنجها و مصائب کمرشکنی سپری گردید و تقریباً حدود نصف عمر پر برکت این بانوی بزرگوار در سفرهای شیرین و تلخ گذشت، تا سرانجام در سال 62 هجری، زندگی او با سفر مرگ به پایان رسید.
1) زینب الکبری، جعفر نقدی، ص87.
2) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص 57.
3) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص 74.
4) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص 75.
5) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص 41.
6) منتهی الامال، ج 1، ص 599.
7) زینب الکبری، جعفر نقدی، ص 88.
8) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص 76.
9) موسوعة الامام الحسین علیهالسلام، ج 11، ص 289.