امام حسین علیهالسلام در آخرین وداع خود، دختران و خواهرانش، سکینه، فاطمه، زینب و امکلثوم را به نام صدا کرد و فرمود:
«خداوند شما را حفظ و حمایت کند و از شر دشمنان نجات دهد و عاقبت امر شما را به خیر فرماید و دشمنان شما را به انواع بلا مبتلا سازد، پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت شما بکاهد.» (1)
زینب سلاماللهعلیها از دلیل این سفارش پرسید، امام علیهالسلام فرمود:
«کأنی أراکم عَنْ قَرِیبٍ کالاماء وَ الْعَبِیدُ یسوقونکم إمَامُ الرکاب وَ یسومونکم سُوءُ الْعَذََابِ؛ (2)
گویی مینگرم که به زودی بسان بردگان، پیشاپیش سواران دشمن، شما را به سوی شهرها میرانند و به شکنجههای سخت شکنجه میکنند!»
هنگامی که زینب سلاماللهعلیها این سخن را شنید، گریه کرد و فریاد زد که:
«وَا وحدتاه وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ وَ…؛
آه از تنهایی، آه از بییاوری.»
پس از این وداع، هنگامی که امام حسین علیهالسلام خواست تا به سوی میدان حرکت کند، به سمت راست و چپ نگریست و فرمود:
«هَلْ من یُقَدَّمُ إِلَیَّ جَوَادِی؟ (3)
آیا کسی هست که مرکب مرا پیش آورد؟»
زینب سلاماللهعلیها با شنیدن سخن برادر، از خیمه بیرون آمد و به سوی مرکب دوید و زمام آن را گرفت و نزد آن حضرت آورد و گفت:
«برادر جان! قلب مرا جریحهدار ساختی، چه کسی را صدا میزنی؟» (3)
همین که امام چند قدم به سوی میدان حرکت کرد، صدای پرسوز زینب را شنید که میگوید:
«مَهْلًا یَا أَخِی تَوَقَّفَ حتی أَتَزَوَّدُ مِنْ نَظَرِی الیک فَهَذَا وَ وداع لاَ تُلَاقِی بَعْدَه؛ (4)
برادرم! آهسته برو، توقف کن تا تو را سیر ببینم و با تو وداع کنم، وداعی که بعد از آن دیگر ملاقاتی با تو نخواهد بود.»
زینب سلاماللهعلیها دست و پای برادر را بوسید و بسیار جانسوز گریست، امام نیز زینب سلاماللهعلیها را دلداری داد، سرانجام دست بر سینه خواهرش کشید، تا زینب سلاماللهعلیها آرام گرفت، سپس فرمود:
«مَهْلًا یَا بِنْتَ الْمُرْتَضِی أَنْ البکاء طَوِیل؛ (4)
آرام باش ای دختر مرتضی! وقت گریه طولانی است.»
آنگاه زینب سلاماللهعلیها خشنود شد و عرض کرد:
«یَابْنَ أُمِّی طِبْ نَفْساً وَ قرَّ عَیْناً فانک تَجِدُنِی کما تُحِبُّ وَ تُرْضِی؛ (2)
ای پسر مادرم، خاطرت شاد و چشمت روشن باد، چرا که مرا آن گونه که دوست داری و خشنود هستی، خواهی یافت.»
امام حسین علیهالسلام نیز به خواهرش زینب سلاماللهعلیها سفارش کرد که:
«یَا أُخْتَاهْ لاَ تُنْسِینِی فِی نَافِلَةٍ اللَّیْلِ؛ (5)
خواهرم! مرا در نماز شب از یاد مبر.»
در روایات آمده است که تهجد و شبزندهداری زینب سلاماللهعلیها در تمام مدت عمرش ترک نشد، حتی شب یازدهم محرم، تا جایی که امام سجاد علیهالسلام فرمود:
«رَأَیْتُهَا تِلْکَ اللَّیْلَةِ تُصَلِّی مِنْ جُلُوسٍ؛ (6)
دیدم عمهام زینب سلاماللهعلیها نماز نافله خود را نشسته میخواند!»
1) منتهی الامال، ج 1، ص 720.
2) معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج 2، ص26.
3) معالی السبطین،حائری مازندرانی، ج 2، ص 27.
4) ریاحین الشریعه، ذبیحالله محلاتی، ج 3، ص96.
5) زینب الکبری، جعفر نقدی، ص 58.
6) عوالم العلوم و المعارف، ج 11، ص 954.