یکی از مصائب ناگوار و سوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام است. هنگامی که امام حسین علیهالسلام دید که تمامی یاران و خاندانش به شهادت رسیدند و بر روی زمین افتادهاند، خود مهیای جنگ و جانبازی در راه خدا گردید، در این حال فریاد برآورد که:
«هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله؟
هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ فِینَا
هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا
هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا؟؛ (1)
آیا کسی نیست که از حرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دفاع کند؟
آیا خداپرستی در میان شما نیست که درباره ما از خداوند بترسد؟
آیا دادرسی نیست که به امید پاداش الهی به داد ما برسد؟
آیا یاری کننده ای نیست که به امید آنچه که نزد خدا می باشد، ما را یاری کند؟»
ندای یاریطلبی حسین علیهالسلام به گوش زنان حرم رسید، فریاد شیون و گریه از آنها برخاست، امام حسین علیهالسلام به در خیمه آمد و به حضرت زینب سلاماللهعلیها فرمود:
«نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَه؛ (2)
خواهرم! کودک شیرخوار مرا بده تا او را برای آخرین بار دیده و با او وداع کنم.»
حضرت، کودک را در دستان مبارک خویش گرفته بود، هنگامی که خم شد تا او را ببوسد ناگهان، حرملة بن کاهل اسدی، تیری به سوی او پرتاب کرد، آن تیر گلوی کودک را گوش تا گوش درید و کودک ذبح شد، امام حسین علیهالسلام فرزندرا به زینب سلاماللهعلیها داد.
سپس هر دو دست خویش را زیر گلوی او گرفته و هنگامی که کف دستانش پر از خون گشت، آن خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود:
«هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّه؛ (2)
این مصیبتها بر من سهل و آسان است، زیرا خداوند شاهد آن است.»
امام باقر علیهالسلام فرمود:
«فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْض؛ (3)
از آن خون پاکی که امام حسین به سوی آسمان افشاند، قطرهای به زمین بازنگشت.»
حمید بن مسلم میگوید:
در لشکر ابن زیاد بودم که دیدم آن کودک در دست حسین علیهالسلام به قتل رسید، ناگاه زنی از خیمه بیرون دوید و فریاد میزد:
«وَا وَلَدَاهْ وَا قتیلاه وَا مُهْجَةِ قَلَّبَاهُ!»
و از این ناله و شور لشگر بنیامیه نیز به گریه افتادند، آن زن خو د را روی طفل انداخت و آنقدر گریست که تمام زنان و دختران اهل بیت بیرون دویدند.
حسین علیهالسلام در حالی که آن مردم را موعظه می کرد، آن زن را با مهربانی به خیمهاش بازگرداند، من از جماعت پرسیدم: «این زن کیست؟»
گفتند:«زینب سلاماللهعلیهادخترعلی است.» (4)
1) لهوف، ابن طاووس، ترجمه: فهرى، النص، ص 116.
2) لهوف، ابن طاووس، ترجمه: فهرى، النص، ص 117.
3) معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج 1، ص 424.
4) ناسخ التواریخ(طراز المذهب)، سپهر، ج 18، ص227.