در روز عاشورا، وقتی نوبت به جوانان هاشمی رسید، فرزندان زینب سلاماللهعلیها نیز خود را برای جنگیدن آماده کردند. حضرت زینب سلاماللهعلیها زمانی که فرزندان خود را راهی جنگ با دشمنان دین و قرآن میکرد، حالتی دگرگون داشت، او عقیلة بنیهاشم، نائبة الامام و شریک کربلای حسین علیهالسلام بود، بدین جهت فرزندانش را با دست خود کفنپوش و هدیه راه حسین علیهالسلام کرد.
زینب کبری سلاماللهعلیها، دو فرزندش را پیش برادر فرستاد، تا اذن میدان بگیرند و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدند، دایی خود را به مادرش فاطمه سلاماللهعلیها قسم دهند، تا اجازه میدان رفتن بگیرند، اصرار این دو فرزند و مادرشان حضرت زینب سلاماللهعلیها و امتناع سیدالشهداء علیهالسلام باعث شد که خواهر، برادر را به حق مادر قسم دهد.
عون بن عبدالله جعفر پس از اذن میدان از دایی خود امام حسین علیهالسلام برای جانفشانی عازم میدان نبرد شد.
او در میدان مبارزه چنان رجزی خواند که دل دشمن را به لرزه در آورد:
«أَنْ تنکرونى فَأَنَا بْنِ جَعْفَرٍ شَهِیدٌ صَدَقَ فِی الْجِنَانِ أَزْهَرُ یَطِیرُ فِیهَا بِجَنَاحٍ أَخْضَرَ کَفَى بِهَذَا شَرَفًا فِی الْمَحْشَرِ؛ (1)
اگر مرا نمىشناسید، من از نسل جعفر هستم که شهید صداقت و راستى شد و در بهشت با دو بال سبز پرواز مىکند و یک چنین افتخاری در محشر براى ما کافى خواهد بود.»
عون، فرزند دلبند زینب سلاماللهعلیها شجاعانه جنگید و شماری از دشمنان را به هلاکت رساند و خود به دست عبدالله بنِ قُطْنَة به درجه شهادت رسید و زمانی که مختار ثقفی به خونخواهی قیام کرد، او را به قتل رساند.(2)
پس از شهادت عون برادرش محمد به سوی میدان شتافت و در حالی که به میدان جنگ میرفت با صدای بلند این رجز را خواند:
«أَشْکُو إِلَى اللَّهِ مِنَ الْعُدْوَانِ فَعَالَ قَوْمٍ فِی الرَّدَى عُمْیَانٍ قَدْ بَدَّلُوا مَعَالِمَ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَمَ التَّنْزِیلِ وَ التِّبْیَانِ
وَ أَظْهَرُوا الْکُفْرَ مَعَ الطُّغْیَان؛ (3)
ما از دست دشمنان به خدا شکایت مىکنیم، با گروهى میجنگیم که کورکورانه در راه پست مىروند، آنان دستورات قرآن و بیان آن را ترک کردهاند و آیات محکمه قرآن و بیان آن را از دست دادهاند و کفر را با طغیان و سرکشى ظاهر نمودهاند.»
محمد نیز پس از یک نبرد سنگین توسط عامر بن نهشل تمیمى به شهادت رسید. (4)
پس از آنکه این دو برادر شهید شدند، امام حسین علیهالسلام به بالین آنها شتافت و آنها را به سینه چسباند و در حالی که پای آنها به زمین کشیده میشد به خیمه ی شهدا برد، و تمامی اهل حرم بر جنازه آنها حاضر شدند، مگر مادرشان زینب سلاماللهعلیها تا مبادا چشمش بر پیکرهای به خون تپیده پسرانش بیفتد و برادر را خجالت زده کند.
1) ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 101.
2) منتهی الامال، ج 1، ص 696.
3) مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 106.
4) ارشاد، شیخ مفید، ترجمه: رسولى محلاتى، ج 2، ص 111؛ منتهی الامال، ج 1، ص 695.