جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شب عاشورا (5)

زمان مطالعه: 3 دقیقه

خبر دادن امام از شهادتش

امام سجاد علیه‌السلام فرمود:

شب عاشورا بیدار بودم و عمه ام زینب سلام‌الله‌علیها از من پرستاری می‌کرد، پدرم نیز در خیمه خود تنها بود و «جون» غلام آزاده شده ابوذر غفاری، شمشیرش را آماده می‌کرد، شنیدم پدرم چنین می‌سرود:

«یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ

کَمْ لَکَ فِی الْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ‏

مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ

وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ‏

وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ

وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِی‏؛ (1)

ای روزگار! اُف بر دوستی تو! چه بسا یاران و طالبانی را که در بامداد و شامگاهت کشتی.

آری! روزگار به جای آنان دیگری را نپذیرد، به راستی که پایان کار در دست خداوند جلیل است و هر زنده ای باید این راه را طی کند.»

با شنیدن این اشعار مقصود پدرم را دریافتم و گریه گلویم را گرفت، ولی سکوت کردم، دانستم بلا نازل شده است. عمه‏ام زینب سلام‌الله‌علیها وقتی سخنان پدرم را شنید، نتوانست خود را کنترل کند و در حالی که لباسش بر زمین می‏کشید، نزد پدرم رفت ‏و فرمود:

«وَا ثُکْلَاهْ لَیْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِی الْحَیَاةَ الْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِی الْحَسَنُ یَا خَلِیفَةَ الْمَاضِی وَ ثِمَالَ الْبَاقِی…؛ (2)

آه از این مصیبت و درد! ای کاش مرگم فرارسیده و زندگی‌ام را به پایان رسانده بود و چنین روزی را نمی دیدم، گویی امروز مادرم فاطمه، پدرم امیر مؤمنان و برادر ارجمندم حسن علیهم‌السلام جهان را با شهادت خویش بدرود گفته‌اند، ای جانشین شایسته نیاکان پرافتخار و ای یادگار لایق بزرگ‌مردان گذشته.»

امام حسین علیه‌السلام به خواهرش نگاه کرد و فرمود:

«یَا أُخْتَاهْ لَا یَذْهَبَنَّ بِحِلْمِکِ الشَّیْطَان‏؛ (3)

خواهرم! مراقب باش که شیطان صبر و شکیبایی تو را نرباید.»

امام حسین علیه‌السلام در حالی که گریه راه گلویش را بسته و چشمانش پر از اشک شده بود، فرمود:

«لَوْ تُرِکَ الْقَطَاةُ لَیْلًا لَنَام‏؛ (2)

خواهرجان! اگر مرغ قطا، را به حال خود رها می‌کردند، در آشیانه خود می‌خوابید.»

اگر آن پرنده زیبا و خوشخوان را به حال خود می‌نهادند، در اوج آرامش و آسایش در آشیانه‌اش به خواب می‌رفت و ترک وطن و یار و دیار را برنمی‌گزید، امام حسین علیه‌السلام با این مثال، روشنگری می‌کند که اگر استبدادگران او را بر سر دو راهی بیعت و ذلت‌پذیری، یا هجرت، مبارزه و مرگ با عزت قرار نداده بودند، در شهر و دیار خویش می‌ماند و همان‌جا دیدگاه خیرخواهانه و روشن‌گرانه خویش را بیان می‌کرد و از مقررات خدا و حقوق مردم دفاع می‌نمود.

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها فرمود:

«یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسی [نَفْسَکَ‏] اغْتِصَاباً فَذَلِکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّةً عَلَیْهَا؛ (3)

ای وای بر من! آیا خودت را اسیر و گرفتار دشمن می‌دانی، تحمل این داغ بر دل من سخت‌تر و دشوارتر است، سپس دست برد و گریبان چاک کرد و بی‌هوش بر زمین افتاد.»

امام علیه‌السلام برخاست و بر سر و صورت خواهرش زینب سلام‌الله‌علیها آب پاشید، تا به هوش آمد، سپس زینب سلام‌الله‌علیها را تسلیت داد و فرمود:

«یَا أُخْتَاهْ اتَّقِی اللَّهَ وَ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِی أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ یَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا یَبْقَوْنَ وَ أَنَّ کُلَّ شَیْ‏ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ یَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ یَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَه‏؛ (4)

خواهرم، از خدا بترس و به قضای الهی راضی باش و بدان که همه اهل زمین شربت ناگوار مرگ را می‌نوشند و اهل آسمان هم باقی نمی‌مانند و جز ذات بی‌همتای خدا، که همه پدیده‌های هستی را به قدرت خود آفرید و در آستانه رستاخیز نیز باز می‌آفریند، کسی و چیزی باقی نمی‌ماند.»

آنگاه فرمود:

«أَبِی خَیْرٌ مِنِّی وَ أُمِّی خَیْرٌ مِنِّی وَ أَخِی خَیْرٌ مِنِّی وَ لِی وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ ص أُسْوَة؛ (4)

دختر فرزانه فاطمه، جد ارجمندم پیامبر خدا از من بهتر بود، پدرم امیرمؤمنان نیز از من بهتر بود، همچنین مادرم فاطمه و برادرم مجتبی، از من شایسته‌تر بودند ولی با این وصف، به سرای باقی شتافتند، ما نیز باید برویم، پیامبر خدا برای من و هر انسان توحیدگرا و شایسته‌کرداری الگوست.»

سپس امام به خواهرش توصیه کرد:

«إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلَا تَشْقُقْنَ عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَقُلْنَ هُجْرا؛ (5)

ای خواهر تو را سوگند می‏دهم، به سوگند من پای‌بند باش، در سوگ من گریبان پاره نکن، صورت نخراش و فریاد به فغان و ناله بلند مکن.»

امام سجاد علیه‌السلام در پایان سخن خود می‌افزاید: و بدین سان پدر ارجمندم، عمه‌ام زینب را آرامش دل بخشید و به خیمه من باز آورد و خود به سوی یاران رفت. (6)

وقایعی که بیان شد، به خوبی نشان می‏دهد که چگونه امام حسین علیه‌السلام خواهرش را برای رویارویی با حوادث آینده و ایفای نقش تاریخی و بی‏نظیرش آماده می‏کند.

امام علیه‌السلام در این گفت‌وگو به خواهرش توصیه می‏کند، که پس از شهادت او مبادا احساساتش، نیروی تفکر و اندیشه او را تحت الشعاع قرار دهد و حرکتی بر خلاف وظیفه و رسالت بزرگ تاریخی‏اش انجام دهد و چه زیبا عقیله بنی‌هاشم به توصیه‏های برادر عمل کرد. او در تمام مراحل اسارت و پیام‏رسانی کمترین و کوچکترین عملی خلاف جهت پیشبرد نهضت و قیام برادر، انجام نداد.


1) امالی، شیخ صدوق، ص 67.

2) ارشاد، شیخ مفید، ج ‏2، ص 93.

3) لهوف، ابن طاووس، ترجمه: فهرى، ص 83.

4) ارشاد، شیخ مفید، ج ‏2، ص 94.

5) لهوف، ابن طاووس، ترجمه: فهرى، ص 82.

6) منتهی الامال، ج 1، ص 636.