در اینجا بود که بانوی قهرمان و شجاع تاریخ بشر، زینب سلاماللهعلیها به سخنان جاودانهاش پایان داد و حاضران به سوی یزید کینهتوز روی آوردند تا واکنش او را در برابر این منطق پولادین و سخنان روشنگر بنگرند، اما در برابر این خطبه پرمغز و رسواساز استبداد، از آن عنصر روسیاه تنها این شعر را شنیدند که:
«یَا صَیْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ
مَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَى النَّوَائِح؛
شیون و فریاد از زنان داغدیده، پسندیده است و برای زنان سوگوار و نوحهسرا، مرگ چه قدر آسان است!»
آیا زبان یزید در برابر هر فراز از فرازهای این خطبه درخشان و ستمسوز گره خورد و بند آمد؟ یا اعصابش چنان به هم ریخت و شخصیت پوشالی و اقتدار دروغیناش فرو ریخت که نتوانست خود را کنترل نماید و واکنش نشان دهد؟ یا نیک دریافت که پاسخ گفتن به آن سخنان سرشار از دلیل و برهان و روشنگر و ستم ستیز باعث رسوایی بیشتر او و رژیم ددمنش او در برابر آن جمعیت بسیار و آن مجلس خواهد شد؟ و در نتیجه سکوت را بر پدید آوردن فضای گفت و شنود در برابر دخت اندیشمند امیر مؤمنان بهتر دید.
در برابر بانویی که شایستگی وصفناپذیر و توان بسیارش در سرکوبی بدترین طغیانگر تاریخ با سخنانی که یکسره راستی بود و خردمندانه و منطقی و قانعکننده آشکار گردید، بویژه آخرین جملههایش که آکنده از تهدیدی هراسانگیز برای یزید بود و او با همه مستی قدرت و امکانات و خودبزرگبینی جنونآمیزی که در خود احساس مینمود، در برابر آن سخنان آتشین وارفت و شخصیت پوشالی و اقتدار دروغیناش فروریخت! (1)
1) متن عربی خطبه: احتجاج، طبرسی، ج2، ص308 -310، تحلیل خطبه: زینب الکبری من المهد الی اللحد، سیدمحمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی فریدنی، ص421-485.