بانوی اسلام در ادامه خطبهاش با اشاره به هدف خویش از رویارویی و سخن گفتن با مردنمایی چون یزید چنین فرمود:
«وَ مَا اسْتِصْغَارِی قَدْرَکَ وَ لَا اسْتِعْظَامِی تَقْرِیعَک»
گرچه رویدادهای ناگوار و پیشامدهای سهمگین روزگار مرا در شرایطی قرار داده تا با چون تویی بی مقدار سخن گویم، اما من ارزش و بهای تو را سخت ناچیز می دانم و نکوهشت را به خاطر ددمنشی هایت بس بزرگ و تو را بسیار سرزنش میکنم.
در نسخه دیگری چنین آمده است:
«وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَک»(1)
واژه «التقریع» به معنی زدن با زور و سرزنش آمده و «الدواهی» جمع «داهیة» به مفهوم پیشامدهای ناگوار روزگار میباشد و به نظر میرسد منظور این است که:
هان ای یزید! گرچه برای من در اوج پاکاندیشی و پاکمنشی بسیار دشوار است که با مردنمایی چون تو روبهرو گردم و سخن گویم، که در نهایت فرومایگی و حقارت هستی، اما شرایط اسفبار و دگرگونیهای نامطلوب روزگار مرا در شرایطی قرار داده تا با چون تویی بی مقدار سخن بگویم و زشتی جسارت و جنایت تو را نسبت به سر سرفراز برادرم حسین علیهالسلام به صراحت و روشنی محکوم کنم و تو را به خاطر چوب زدنت بر آن لب و دندان نازنین و دیگر جنایت ها و ددمنشیهایت بسیار سرزنش نمایم.
» تَوَهُّماً لِانْتِجَاعِ الْخِطَابِ فِیک»
واژه «الإنتجاع» به معنی احتمال اثر نهادن آمده و به نظر می رسد منظور این است که:
هدف من از سخن گفتن با مردنمایی چون تو، نه احتمال اثر نهادن سخن درست و عادلانه در دل سخت و سیاه توست هرگز، بلکه این سخن گفتن واکنش طبیعی در برابر جنایتهایی است که از تو و رژیم تو دیده و مصیبتهایی است که میبینم و در نتیجه خروشی است در برابر بیداد و نیز بدان امید که روشنگری من در برخی از کسانی که بر اثر دروغپردازی تو حقیقت رویدادها بر آنان نهان مانده مفید افتد. آری، من میکوشم تا دروغهای تو را در مورد حسین علیهالسلام و نهضت اصلاحی و ستمستیز او بیان نمایم و کاخ پیروزی موهومات را بر سرت ویران سازم.
«بَعْدَ أَنْ تَرَکْتَ عُیُونَ الْمُسْلِمِینَ بِهِ عَبْرَى»
پس از آنکه چشمهای توحیدگرایان و آزادیخواهان گیتی را به خاطر کشتن امام حسین علیهالسلام بی هیچ جرم و گناهی آن هم به این صورت فاجعهبار پراشک ساختی.
«وَ صَدْرَهُمْ عِنْدَ ذِکْرِهِ حَرَّى؛
و سینههایشان را به هنگام یاد آوردن رویدادهای مصیبتبار و جگرخراش نینوا اندوه زده و شعلهور نمودی.»
و این نه تنها برای هر مسلمان که برای هر انسانی که بر فطرت سالم انسانی باشد و بیداد و گناه او را مسخ ننموده باشد واکنشی طبیعی است که از رویداد کربلا و بیداد و شقاوت قبیله استبداد و سپاه آن قلب و جانش شعلهور گردد بهویژه که همه آن جنایتهای ضد انسانی به نام اسلام و زیر بیرق حکومت دینی انجام شد!
1) لهوف، ابن طاووس، ترجمه فهرى، النص، ص 184.