جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نفرین روشنگرانه

زمان مطالعه: 4 دقیقه

در ادامه سخن، بانوی دانش و کمال دست نیایش به بارگاه خدا بر می‌دارد و بر یزید و کسانی که در بیداد و حق‌کُشی نسبت به خاندان پیامبر با او همدست و همداستان شدند، نفرین می‌کند و به خاطر مصیبت‌های پیاپی با دلی سوزان و شعله‌ور خدا را به زیان آنان می‌خواند:

«اللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنَا

وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا

وَ احْلُلْ غَضَبَکَ عَلَى مَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا

وَ نَفَضَ ذِمَارَنَا

وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا

وَ هَتَکَ عَنَّا سُدُولَنَا»

واژه «نقض» به مفهوم عدم رعایت حرمت عهد و پیمان آمده و «الذمار» به معنی هر چیزی که نگه‌داری و دفاع از آن بایسته است، نظیر خانواده، آبرو مال و جان. پاره‌ای نیز آن را به معنی هر حق و هر چیزی گرفته‌اند که نگه‌داری و پاسداشت آن لازم است.

و «سدول» جمع «سدل» به معنی پرده و پوشش آمده و منظور از این فراز این است که:

«بار خدایا! حقوق پایمال شده ما را از تجاوزکاران بازگیر! و از کسانی که در حق ما بیداد روا داشتند، داد ما را بستان و آتش خشم خود را بر کسانی فرود آور که خون مردان آزادی‌خواه ما را ریختند و یاران و مدافعان حقوق ما را به خاک و خون کشیدند و پوشش از سر ما به غارت بردند!»

آن‌گاه زینب سلام‌الله‌علیها می‌رود تا حقیقتی را برای یزید به روشنی بیان کند که می‌فرماید:

«بی‌گمان آنچه تو به زیان خاندان پیامبر انجام دادی، از کشتار مردان آنان گرفته تا اسارت خاندانش و از بردن سرها از شهری به شهر دیگر تا اهانت به آن سر سرفراز و پرشرافت تا بیرون ریختن کفر و شرک نهفته در دل خودت به وسیله شعر و شعارهای کفرآلود و… هیچ کدام نه تنها برای تو سودبخش نخواهد افتاد که هر یک زیان و عذابی تازه برایت خواهد افزود. اگر چه تو اینک مست پیروزی پنداری خود هستی و شاد از رفتار جنون‌آمیزت، اما این شادمانی نه تنها کوتاه است و نخواهد پایید که از پی آن زنجیره‌ای از زیان‌ها و عذاب‌های جسمی و روانی که در مورد آنها نیندیشیده‌ای بر تو خواهد بارید.»

«وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ‏ وَ مَا فَرَیْتَ إِلَّا جِلْدَکَ وَ مَا جَزَرْتَ إِلَّا لَحْمَک»‏

واژه «فریت» به معنی شکافتن آمده و «جزرت» نیز به مفهوم بریدن و بیشتر در کشتن شتر و تکه تکه کردن گوشت آن به کار می رود.

«وَ سَتُرَدُّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ دَمِ ذُرِّیَّتِهِ وَ انْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِه‏ وَ سَفَکْتَ مِنْ دِمَاءِ عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِه»

واژه «اللُحمة» به معنی خویشاوندی و نزدیکی آمده و منظور این است که:

پس از مرگت به زودی بر پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وارد خواهی شد، در حالی که جنایت‌هایی را که کوه‌های استوار توان برداشتن آنها را ندارند، بر پشت خود کشیده‌ای و آن‌گاه آن حضرت در مورد تک تک آنها بی‌آنکه چیزی بر او نهان مانده باشد با سخت‌ترین سبک دادخواهی خواهد کرد و از تو بازخواست خواهد نمود.

«حَیْثُ یَجْمَعُ بِهِ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُمْ وَ یَنْتَقِمُ مِنْ ظَالِمِهِمْ وَ یَأْخُذُ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ أَعْدَائِهِم»

واژه «الشَّعث» به معنی چیزی است که میان امور و افراد جدایی می‌افکند و منظور این است که:

به زودی خدا خاندان پیامبر را در روز رستاخیز در یک جا گرد خواهد آورد، آن‌گاه هر کدام از آنان از بیدادی که بر آنان رفته است، به پیامبر خدا شکایت می‌برند و خدا از دشمنان آنان سخت‌ترین انتقام را خواهد گرفت.

«فَلَا یَسْتَفِزَّنَّکَ الْفَرَحُ بِقَتْلِهِم‏»

«بنابراین ای یزید! مبادا خود را پیروز پنداری و مستی جنون‌آمیزت تو را از حالت طبیعی خارج سازد و به سبک‌سری‌ات کشد که خویش را بیشتر به بدبختی و نگون‌ساری افکنی، چرا که در شادی و شادمانی کوتاه‌مدتی که اندوهی هماره و عذابی دردناک و ماندگار در دوزخ از پی آن خواهد بود، هیچ نیکی و خیری نیست.

آن گاه زینب سلام‌الله‌علیها سخن خویش را به آیات قرآن می‌آراید و می‌فرماید:

«وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون، فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ (1)

(اى پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگان‌اند! بلکه آنان زنده‏اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند، آنها به خاطر نعمت‌هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحال‌اند.»

«وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ وَلِیّاً وَ حَاکِماً؛

و در برابر ددمنشی و بیداد تو ای یزید! کافی است که خدا، دادخواه خون‌های ریخته شده و ستم‌هایی باشد که بر ما رفته است.»

این سخن زینب سلام‌الله‌علیها طبیعی است، چرا که امام حسین علیه‌السلام جانشین پیامبر و سالار دوستان خداست، طبیعی است که خدا خونخواه و سررشته دار خون او باشد و چون ذات بی همتای او گواه کشته شدن آن حضرت بود، پس همو حاکم و داور این پرونده است و در اینجا حاکم و قاضی همان کسی است که خود گواه انجام جنایت بوده و در این صورت به گواهی گواهان هم نیازی نیست.

افزون بر این، خدا به شکوه این شهید راه آزادی و شهادت مظلومانه‌اش داناست و هدف‌های حقیقی یزید را نیز از میان امواج دروغ‌هایش می‌داند.

«وَ بِرَسُولِ اللَّهِ خَصْماً وَ بِجَبْرَائِیلَ ظَهِیراً»

از «ابن عباس» که از یاران پیامبر است چنین آورده‌اند:

هنگامی که آخرین بیماری پیامبر، که بر اثر آن جهان را بدرود گفت، شدت یافت من در حضورش بودم. آن حضرت حسین علیه‌السلام را بر سینه چسباند و در حالی که جان پاکش در حال پرواز بود می‌فرمود:

«مَا لِی وَ لِیَزِید! لَا بارک اللَّهُ فِیهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِید؛ (2)

مرا با یزید چه کار؟ برکت خدا بر او مباد، بار خدایا! یزید را لعنت کن.»

آن‌گاه از هوش رفت و پس از چندی به هوش آمد و در حالی که باران اشک از دو دیده‌اش می‌باراند، حسین علیه‌السلام را می‌بوسید و فرمود:

«أَمَا إِنَّ لِی وَ لِقَاتِلِکَ مُقَاماً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏؛ (2)

اما برای من و کشنده تو در برابر خدا موقعیتی برای دادخواهی و دادرسی خواهد بود.»


1) سوره آل عمران، آیه 170- 169.

2) مثیرالأحزان، حلی، ص 22.