جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ولایت مداری (2)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

«ولایت» از ریشه «وَلى» به معناى قرب و نزدیکى است. «وَلى» ریشه لغات فراوانى مانند مولى، ولىّ، والى، ولایت، تولّى است که ‏در همه آنها، معناى قرابت و به هم پیوستگى وجود دارد.

ولایت به معانی نزدیکی، تسلط، قدرت، فرمانروایی، محبت، عهده داری کاری، حکم، پشتیبانی، زمامداری، سرپرستی و تصرف آمده است. ولایت و ولایت مداری در شیعه از جایگاه والایی برخوردار است، زیرا مکتب اهل بیت علیهم‌السلام نمایانگر اسلام ناب محمدی صلی‌الله‌علیه‌وآله و تنها نماینده واقعی آن است و هر کس که به وادی ولایت نزدیک تر و در ولایت مداری استوارتر است، از این چشمه‌های معنوی بهره بیشتری خواهد برد.

تفکیک ولایت‌مداران واقعی از ولایت‌گریزانی که تنها مدعی ولایت‌مداری هستند، نیاز به ارائه شاخص‌هایی دارد تا از سویی، در صحنه‌های فتنه راهنمای جویندگان حق در شناخت خواص حامی ولایت، باشد و از سویی دیگر، برای هر فردی میزانی در تشخیص درجه ایمان واقعی خود به ولیّ خدا باشد.

محبت‌ورزی و اطاعت‌پذیری در برابر ولیّ خدا از برجسته‌ترین شاخصه‌ها و ویژگی‌های فرد ولایت‌مدار است. البته باید توجه داشت که محبت به ولیّ خدا در پرتو محبت به خدا و فرمانبری از آنها، اطاعت از خداست.

قرآن کریم در عین اینکه ولایت را تماماً از آن خدا و منحصر در او می‌داند، آنجا که می‌فرماید:

«أَمِ اتخَّذُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلىِ‏ُّ وَ هُوَ یحُْىِ الْمَوْتىَ‏ وَ هُوَ عَلىَ‏ کلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ قَدِیر؛ (1)

آیا آنها غیر از خدا را ولىّ خود برگزیدند؟! در حالى که «ولىّ» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده مى‏کند، و اوست که بر هر چیزى تواناست!»

البته خداوند در قرآن آن را برای پیامبراکرم و ائمه هدی علیهم‌السلام نیز اثبات کرده است، چرا که می‌فرماید:

«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون؛ (2)

سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‏اند همان‌ها که نماز را برپا مى‏دارند، و در حال رکوع، زکات مى‏دهند.»

و در همیین راستا، اطاعت از اولی الامر را همانند اطاعت از خداوند متعال واجب کرده است:

«یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَطِیعُواْ اللَّهَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنکم‏؛ (3)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را!.»

همان‌هایی که محبت‌ورزی به آنان را پاداش رسالت می‌داند:

«قُل لَّا أَسْلُکمُ‏ْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبى‏؛ (4)

بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏].»

منش و زندگانی زینب سلام‌الله‌علیها، قرآنی است. حمایت از ولایت نیز یکی از دستورات قرآنی است. قرآن بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و صاحبان امر یعنی ائمه اطهار علیهم‌السلام می‌دهد.

زینب سلام‌الله‌علیها که حضور شش معصوم را درک کرده، در تمامی ابعاد ولایت‌مداری که شامل معرفت امام، تسلیم بی چون و چرا بودن، معرفی و شناساندن ولایت و فداکاری در راه آن سرآمد است.

زینب سلام‌الله‌علیها در مسیر زندگی خود راه مادر را در پیش رو داشت و او دیده بود که مادرش در طول مدت زندگی کوتاه خود چگونه از حیثیت پدر و از شؤون علی علیه‌السلام دفاع می‌کرد، و حتی دیده بود که فاطمه سلام‌الله‌علیها چگونه جان خود را برای حفظ علی علیه‌السلام و موقعیتش به مخاطره انداخت و به بستر افتاد.

او مادر را مشاهده کرد که چگونه خود را سپر بلای امام خویش قرار داد و خطاب به ولی خود گفت:

«رُوحِی لروحک الْفِدَاءُ وَ نَفْسِی لنفسک الْوِقَاء؛ (5)

[ای ابا الحسن] روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای جان تو باد.»

و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از علی علیه‌السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید. زینب سلام‌الله‌علیها به خوبی درس ولایتمداری را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایی در کربلا به عرصه ظهور رساند.

او اینک جانشین مادر است و در شرایط و مرحله‌ای که مقام ولایت در اسلام نیاز به دفاع، حفظ و پرستاری دارد.

او از زمان پدرش علی علیه‌السلام و برادرش امام مجتبی علیه‌السلام به انجام این وظیفه پرداخت. در دوران پدر، کینه، بغض و دشمنی با علی علیه‌السلام به جایی رسید که گروهی با خواندن سرود به آن حضرت جسارت می‌کردند. وقتی زینب سلام‌الله‌علیها با خبر شد، تصمیم گرفت، از خانه خارج شود و آنها را نهی کند و از مقام شامخ ولایت و امامت حمایت نماید.

ام سلمه عرض کرد:

«شما دختر أمیرالمؤمنین و عقیله آل ابی طالبی، آرام باش و به ما فرمان بده تا آنان را توبیخ نماییم.»

آنگاه ام سلمه و ام ایمن به دستور حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به طرف زنی که زنان را دور خود جمع کرده بود رفتند، به محض ورودشان زنان از کار خود دست برداشتند و متفرق گردیدند. (6)

و یا در دوران برادرش، زمانی که حسن علیه‌السلام به دست دشمن مجروح گردید، زینب سلام‌الله‌علیها به پرستاری او پرداخت و در روزی که امام را مسموم کردند، باز هم زینب سلام‌الله‌علیها پرستارش بود و این کوشش و دفاع تنها برای مسائل عاطفی خانوادگی نیست که اگر باشد، یک بعد قضیه است و اساس و مبنای آن دفاع از قانون خدا و نظام الهی است که آرمان جدش محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله و پدرش علی مرتضی علیه‌السلام و مادرش فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و برادرانش حسنین علیهما‌السلام بود.

زینب سلام‌الله‌علیها، دختر گرامی علی علیه‌السلام رسالتی عظیم بر دوش داشت و در مسیر انجام وظیفه با حوادثی هولناک مواجه گشت که متزلزل کننده اقدام و خم‌کننده قامت‌ها بود اما شیرزن کربلا در برابر آن حوادث شانه خم نکرد و آن بار عظیم را به بهترین شکل ممکن به مقصد رساند.

رمز موفقیت او پیوندیش با مقام ولایت بود، چرا که زندگی او گره خورده با مقام ولایت و همدم و همراه آن بود، او چراغ هدایتی به همراه داشت که با استفاده از نور آن راه خود را به نیکی یافت و در مسیری معین حرکت کرد.

پیوند فکری او با حسین علیه‌السلام تنها ناشی از رابطه انس خانوادگی نبود، چرا که او حسین علیه‌السلام را امام و پیشوای خود و خلیفه الله و صفوه و برگزیده خدا می‌دانست و با این بینش با او به همراه شد، او در راه حمایت از حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه‌السلام، در آن سفر شرکت کرد و دوش به دوش برادر، سختی‌هاى این مبارزه حق‌طلبانه را پذیرا شد. زینب سلام‌الله‌علیها در مواردی بسیار به دفاع حسین علیه‌السلام پرداخت. در سراسر برنامه حرکت و مبارزات او این برنامه به صورتی کامل به چشم می‌خورد. چه در دوران حیات او در مدینه و چه در واقعه کربلا و چه در جریان اسارت و شرایط و مناسباتی که برای بحث و سخنرانی پیش می‌آمد. زینب سلام‌الله‌علیها سر تا پا تسلیم امامت بود، چه در دوران امامت امام حسین علیه‌السلام و چه در دوران امامت امام سجاد علیه‌السلام.

در روز عاشورا که سید الشهداء همه یاران و برادران خود را از دست داد و برای اتمام حجت و امتحان دشمن، درخواست یار و یاور کرد. زین العابدین علیه‌السلام فرزند بیمار حسین علیه‌السلام در حالی که نه جهاد بر او واجب بود و نه توانایی حرکت و فعالیت داشت، با تن تب‌دار، افتان و خیزان، شمشیر برداشت و روانه میدان جنگ گردید، اما زینب سلام‌الله‌علیها با سرعت دنبال او حرکت کرد، تا او را از رسیدن به میدان باز دارد و حسین علیه‌السلام نیز فریاد زد:

«خواهرم! او را بازگردان! زیرا اگر او کشته شود، نسل پیامبر در روی زمین قطع می‌گردد!» (7)

در لحظات حسّاس روز عاشورا، غیر از موضع حمایت‌گرانه نسبت به سیدالشهدا علیه‌السلام، در دشوارترین شرایط به فکر جان امام زین العابدین علیه‌السلام هم بود و پرستارى او را بر عهده گرفت او که در بدترین شرایط روحى با دیدن کشته‏‌هاى میدان کربلا و به خون غلتیدن سیدالشهدا و فرزندانش، چیزى نمانده بود که از شدّت غم، قالب تهى کند.

و یا در لحظه آتش زدن خیمه ها و در آغازین لحظه های امامت امام سجاد علیه‌السلام، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان… خیمه ها را آتش زدند. ما چه کنیم؟

امم نیز فرمود:

«علیکن بالفرار؛ (8)

فرار کنید.»

و در صبح روز یازدهم محرم که اسیران وارد قتلگاه شدند، چشم‌ها بر بدن‌های بی سر و بر اعضای پاره پاره شهداء افتاد، زینب سلام‌الله‌علیها امام سجاد علیه‌السلام را دید که در حال رنگ باختن و جان دادن بود، به سوی امام شتافت و فرمود:

– ای یادگار جد و پدر و برادرم، تو را چه می‌شود؟

«مَا لِی أَرَاکَ تَجُودُ بِنَفْسِک‏؛ (9)

می‌بینم که با جان خود بازی می‌کنی؟»

– امام فرمود: چگونه بی‌تاب نشوم در حالی که می‌بینم پدرم، برادرانم، عموهایم و… در خون خویش غلطانند، بدن‌هاشان برهنه و کفنی بر قامت شان نپوشانده‌اند، گویی اینان ما را مسلمان نمی‌دانند.

– زینب کبرى سلام‌الله‌علیها چون شمعى بر بالین او مى‌سوخت و با نقل حدیثى از قول امّ‏ اَیْمَن، از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله که پیشگوى این روزگاران بود و او را تسلی داده و فرمود:

این جریان تو را بی‌تاب نکند. به خدا سوگند این پیمان و میثاق خدا از جانب خدا با جد و پدر توست. این بدن‌ها بر خاک نمی‌مانند، قومی سر می‌رسند و این پیکرهای پاره پاره را جمع و دفن‌شان می‌نمایند. اینجا مقبره و بارگاهی می‌شود، قبر پدرت سیدالشهداء علیه‌السلام برپا می‌گردد، اثر او از میان نمی‌رود و راه و رسم حسینی محو نخواهد شد.

آری دشمنان و ائمه کفر و طرفداران گمراهی در محو و نابودی آن تلاش خواهند کرد، ولی حاصل تلاش‌شان جز ایجاد زمینه برای علو مقامش فراهم نخواهد ساخت و با این تدبیر او را آرام نمود. (10)

هر چند زینب سلام‌الله‌علیها در طول سفر اسارت نیز لحظه‌‏اى از امام چهارم غافل نبود و خود را فدایى آن حضرت مى‌‏دانست.

به طور مثال در مجلس ابن زیاد هم بحث‌های بسیاری بین زینب سلام‌الله‌علیها و ابن زیاد از یک سو و امام سجاد علیه‌السلام و ابن زیاد از سویی دیگر درگرفت. در نهایت ابن زیاد در تنگنا قرار گرفت و همان‌گونه که شیوه مستبدان است، دستور قتل امام زین العابدین علیه‌السلام را صادر کرد. زینب سلام‌الله‌علیها خطاب به ابن زیاد فرمود:

«حَسْبُکَ مِنْ دِمَائِنَا وَ اعْتَنَقَتْهُ وَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِی‏؛ (11)

آن همه از خون‌ها ما که ریخته‌ای برایت کافی نیست! سوگند به خدا! اگر می‌خواهی او را بکشی مرا هم بکش.»

و یا در مجلس یزید مغرور، از پیروزی به یاوه گویی و اهانت پرداخت. امام سجاد علیه‌السلام نیز نگذاشت که این پیروزی در کام او شیرین آید. لذا خطبه‌ای خواند و او را شرمنده ساخت، یزید هم دستور قتل امام را صادر کرد، آنجا هم زینب سلام‌الله‌علیها مانع قتل برادرزاده شد.

زینب سلام‌الله‌علیها را معینة الولایه و کفیلة السجاد علیه‌السلام لقب داده‌اند، چرا که دشمن بارها قصد جان او را کرد و زینب با شیوه‌های مختلفی او را نجات داد و این مسأله به حدی بود که می‌توان مدعی شد، اگر زینب نبود امام سجاد علیه‌السلام را کشته بودند و از دودمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله کسی زنده نمی‌ماند.

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در تمامی سختی‌ها و مشقات، پیروی راستین امام خود بود و لحظه ای از اطاعت امام زمان خود دست بر نداشت. دفاع از ولایت، حفظ عزت حسینی، اجرای مستمر احکام الهی به ویژه توجه به نماز در تمامی شرایط، شکر به درگاه خداوند در عین مشکلات و امانتداری از ولایت و امامت در مقطعی از زمان ویژگی‌های منحصر به فردی هستند که ایشان را به عنوان زنی نمونه در تاریخ به مردم جهان شناسانند.


1) سوره شوری، آیه 9.

2) سوره مائده، آیه 55.

3) سوره نساء، آیه 59.

4) سوره شوری، آیه 23.

5) مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر، بحرانی، ج‏3، ص 369.

6) شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج‏14، ص 13.

7) ریاحین الشریعه، ذبیح‌الله محلاتی، ج3، ص63.

8) معالی السبطین، حائری مازندرانی، ج2، ص 88.

9) بحار الأنوار، ج‏28، ص 57.

10) ریاحین الشریعه، ذبیح‌الله محلاتی، ج3، ص126.

11) کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، ج‏2، ص 67.