جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شجاعت (4)

زمان مطالعه: 6 دقیقه

دهخدا شجاعت‌ را دلیر شدن‌ در کارزار معنا کرده است. شجاعت در لغت به معنی قوت قلب داشتن به هنگام سختی و از بزرگترین کمالات نفسانی است و از نظر فلاسفه و حکما، یکی از خصائل چهارگانه ی علم اخلاق است که عبارتند از حکمت، شجاعت، عدالت و عفت در واقع این چهار خُلق، اصول اخلاق نام دارد.

اگرچه واژه ی شجاعت در قرآن ذکر نشده است، اما مضمون برخی از آیات به روشنی دلالت بر این کمال نفسانی دارد. چنانکه یکی از ویژگی‌های پیامبران بزرگ الهی شجاعت بی‌نظیر آنها بوده است که برای انجام رسالت خویش، همواره از آن بهره می‌جستند، یکی از پیامبران حضرت ابراهیم است که یک تنه در برابر انبوه معاندین و بت‌پرستان ایستاد و برای تحقیر بت‌ها با صراحت به مشرکان فرمود:

«وَ تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرین؛ (1)

و به خدا سوگند، در غیاب شما، نقشه‏اى براى نابودى بت‌هایتان مى‏کشم!»

آنها هرگز فکر نمی‌کردند انسانی به خود اجازه دهد، این چنین با مقدسات یک قوم و ملت که حکومت صد در صد پشتیبان آن است، بازی کند، ولی سرانجام در یک روز خلوت طرح خود را عملی کرد، این فقط گوشه‌ای از شجاعت این پیامبر آسمانی بود. البته این از صفات بارز، متقین است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر می‌باشد.

امام علی علیه‌السلام در این باره فرمود:

«عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏؛ (2)

خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک می‌باشد.»

سرّ شجاعت اولیای الهی نیز در همین است. زینب سلام‌الله‌علیها نیز چنین دیدی دارد او در خانواده‌ای شجاع تربیت شده است و از شجاعت حیدری بهره برده است.

زینب سلام‌الله‌علیها سلاله خاندان‌ فضلیت‌ ‌و وارث‌ اوصاف جدش رسول خدا‌، پدرش‌ علی‌ ومادرش‌ فاطمه ‌علیهم‌السلام است‌. یکی‌ از صفاتی که به زینب سلام‌الله‌علیها ارث رسیده، صفت‌ زیبای‌ِ شجاعت‌ و شهامت‌ است‌، تا جایی که این کمال اخلاقی چنان در او نمود پیدا کرد، که از جمله القاب آن بانو محسوب می شود، صفتی که از جمله ملکات شریفه و صفت انبیاست.

او شجاعتی شبیه برادرش حسین علیه‌السلام قطع‌نظر از جهت امامت، دارد، قوت قلبش به برکت اتصالش به مبدأ تعالی راستی محیر العقول است.

شیخ شوشتری می‌فرماید:

«اگر امام حسین علیه‌السلام در صحنه کربلا یک میدان نبرد داشت، مجلله زینب سلام‌الله‌علیها دو میدان نبرد داشت: میدان نبرد اولش مجلس ابن زیاد، و دومی مجلس یزید پلید.» (3) به همین دلیل او را «لبوة الهاشمیة» شیرزن هاشمی لقب داده‌اند.

او چون مردان بر سر دشمن فریاد می‌زند، توبیخشان می‌کند، تحقیرشان می‌کند و از کسی هراسی به دل ندارد. او از برق شمشیر خون چکان آدم کشان واهمه ندارد، در روز فراموش نشدنی عاشورا، در میان آن همه شمشیر و کشته، فریاد می‌زند که آیا در میان شما یک نفر مسلمان نیست؟ او که در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهری او گوشه‌ای می‌نشیند و با بی‌اعتنایی به سؤالات او که قصد تحقیرش را دارد، ابن زیاد را «فاسق» و «فاجر» معرفی می‌کند و می‌گوید:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَکْرَمَنَا بِنَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ طَهَّرَنَا مِنَ الرِّجْسِ تَطْهِیراً وَ إِنَّمَا یَفْتَضِحُ الْفَاسِقُ وَ یَکْذِبُ الْفَاجِرُ وَ هُوَ غَیْرُنَا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ (4)

سپاس خدای را که ما را با نبوت حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله گرامی داشت و از پلیدی‌ها پاک نمود، فقط فاسق رسوا ‌شد و بدکار دروغ‌گو است و الحمدلله ما آن نیستیم.»

و در شام نیز در مقابل دهن‌کجی‌ها و بدزبانی‌های یزید، بار دیگر شجاعت حیدری را به نمایش می‌گذارد و چنین می‌گوید:

«… وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ الدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ وَ أَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ …؛ (5)

اگر فشارهای روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته، بدان که قدر و ارزش تو در نزد من ناچیز است، ولیکن سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ می‌دانم.»

زینب سلام‌الله‌علیها، در راه حق و مبارزه، از شجاعت برخوردار بود. هم مبارزه اجتماعى، هم حمایت از رهبرى، هم دفاع از حق، هم نهى از منکر و امر به معروف، هم افشاى چهره‌هاى خیانتکار و منحرف، همه و همه نیازمند دلاورى و شجاعت است. نمونه شجاعت این بانو در تاریخ، خصوصاً تاریخ عاشورا کم نیست، به طور مثال:

– عصر عاشورا، وقتی که لشکر برای غارت حرم خاندان نبوت حمله کرد و خواست، حضرت سجاد علیه‌السلام را شهید نمایند، آن بانو مانع شد و چنان شجاعت به خرج داد تا حضرت را نجات داد.

– در مجلس ابن زیاد، پس از احتجاج حضرت سجاد علیه‌السلام با ابن زیاد، که دستور شهادت امام سجاد علیه‌السلام را صادر نمود، زینب سلام‌الله‌علیها دست در گردن برادرزاده انداخت و اجازه نداد، سپس فرمود:

«به خدا قسم از وی جدا نمی شوم، اگر می خواهی او را بکشی، مرا نیز بکش.» (6)

سوم: در شام نیز تصمیم به قتل حضرت سجاد علیه‌السلام گرفتند، که زینب سلام‌الله‌علیها او را با شجاعت خود نجات داد.

و چه قدر این اظهار شجاعت به اظهار شجاعت مادرش، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، شبیه بوده، وقتی که خلیفه، با اتباعش به خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام ریختند و بعد از آن همه صدمه، خواستند علی علیه‌السلام را از خانه بیرون آورده و به مسجد ببرند، که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها دست انداخته و کمربند علی علیه‌السلام را گرفت، گفت:

«نخواهم گذاشت او را ببرید.» (7)

هر قدر خواستند آنها را از هم جدا نمایند نتوانستند؛ تا این که به ضرب تازیانه و غلاف شمشیر، آن مظلومه را جدا نمودند.

آری، زینب سلام‌الله‌علیها با این که اسیر بود و صدمه دیده ولی چون کوهی استوار در برابر مخوف‌ترین جبّاران زمان ایستاد و هیچ گاه روحیه مغلوب و شکست‌‌خورده نداشت او به هیچ وجه با عجز پیش نرفت، حتی در تمام مراحل اسارت، تضرعی از او مشاهده نشد و حتی به بهای کتک خوردن خود و بازماندگان اسیر هدف خود را معامله نکرد.

هر جا سخن از روحیه زینب سلام‌الله‌علیها می‌شود، شاید برخی گمان کنند او مثلاً دچار سخت دلی و قساوت بوده و در برابر صحنه‌ها دل نمی‌سوزانده است. در حالی که این مسأله از نظر ما خلاف است. او عاطفه داشت ولی عاطفه‌ای جهت‌دار، به جا و به موقع. او همان کسی است که زمزمه‌های امام حسین علیه‌السلام را که اشاره‌ای به مرگ و مردن دارد در شب عاشورا می‌شنود و غش می‌کند. (8)

ولی همین شخص زمانی که در قتلگاه امام سجاد علیه‌السلام را دید، که چشم بر بدن پاره پاره شهیدان دوخته و حالتی به او دست داده که گویی نزدیک است قالب تهی کند چنانکه خود امام سجاد علیه‌السلام نقل می‌کند که:

عمه‌ام زینب نگرانی مرا دید و فرمود:

«ای یادگار جد و پدر و برادرانم، این چه حالتی است که در تو مشاهده می‌کنم. بی‌تابی مکن، غمگین مباش… این پیمان رسول خداست با جد و عمو و برادران تو… بعدها گروهی می‌آیند و این بدن‌ها را به خاک می‌سپارند …» (9)

و یا در حین وداع با جنازه شهیدان، دست‌ها را زیر جنازه برادرش می‌گذارد و مناجات می کند که:

» تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقُرْبَانِ؛ (10)

خدایا این قربانی را از ما قبول بفرما.»

عملکرد و مواضعش به گونه‌ای بود که بسیاری از مورخان و نویسندگان، در آثار خویش بابی را در این زمینه گشوده و از اهمیت مسأله پرده برداشتند، برای نمونه:

– ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

«زینب سلام‌الله‌علیها مجسمه شجاعت و شهامت بود و روحی قوی و همتی بلند داشت. او دارای قدرت روحی عظیم، منطقی پایدار، قوت بیانی فوق‌العاده و دلیل و برهان بود، آن‌چنان که حیرت مورخان را برانگیخت.»

ابن اثیر در کتاب خود می‌نویسد:

«سخنان زینب سلام‌الله‌علیها نزد یزید، هنگامی که آن مرد شامی، فاطمه بنت الحسین را به عنوان کنیز از یزید طلب کرد، خود دلیل بر خرد و قوت قلب زینب سلام‌الله‌علیها است.» (11)

برخورد حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برابر دشمنان بسیار اعجاب‌انگیز است. وی با ستمگران با تمام وجود به مبارزه برخاست او سخنرانی بی نظیری در حضور دژخیمان ایراد نمود و شجاعت بی‌مانندی را از خود به نمایش گذاشت. او با آنان که در اوج قدرت بودند، به تندی برخورد کرد. شیرزن بنی‌هاشم، آن‌چنان با صدای بلند ندا سر داد که کاخ سلطنت امویان ستمگر و غاصب از جای کنده شد و در مجلس یزید ظالم سخنانی ایراد کرد که او و اطرافیانش را رسوا نمود.

مزید وجدی می گوید:

در شهامت این زن همین بس! که در موقع چوب زدن یزید بر لب و دندان امام حسین علیه‌السلام، در طشت طلا، این زن داغ دیده قیام کرد و آن خطبه غراء و مهیج را ایراد فرمود، او در این عرصه نه تنها خود را نباخت بلکه حتی در سخنان او کمترین اثری از لرزش و سستی وجود نداشت.

فریشلر، نویسنده آلمانی، در کتاب امام حسین علیه‌السلام و ایران می‌نویسد:

«ایراد آن نطق در کوفه، ثابت می‌کند که آن مصائب و سختی‌ها نتوانسته بودند روحیه آن زن را متزلزل کنند، در صورتی که این خطر وجود داشت که در همان حال سخنرانی او را به قتل برسانند.» (12)

آری، عظمت روحی او فوق‌العاده و او تجسم شجاعت، شهامت، عزت و سربلندی بود. این سخنان و اعمال همگی، حکایت از روح بلند و قدرت پایداری او دارند و این مایه حیرت مورخان و وقایع‌نگاران است که یک زن تا چه حد می‌تواند اوج بگیرد و به قله عظمت صعود کند.


1) سوره انبیاء، آیه 57.

2) شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج‏10، ص 133.

3) چهره درخشان عقیله بنی‌هاشم، زینب کبری سلام‌الله‌علیها، علی ربانی خلخالی، ص141.

4) ارشاد، شیخ مفید، ج‏2، ص 115.

5) لهوف، ابن طاووس، ترجمه فهرى، ص 184.

6) منتهی الامال، ج1، ص763.

7) جلاءالعیون، علامه مجلسی، باب دوم، ص250.

8) «یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیل‏…؛ روزگارا، اف بر این دوستی تو باد… .».

9) منتهی الامال، ج1، ص742.

10) عوالم العلوم و المعارف، ج‏11، ص 958.

11) اسدالغابه، ابن اثیر، ج5، ص 469.

12) زندگانی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رسالتی از خون و قیام، علی قائمی، ص174-175.