جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اخلاص (2)

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اخلاص در لغت به معنی خالص کردن و ویژه داشتن آمده است. در حقیقت اخلاص آن است که وقتی عبادتی انجام می دهیم باید صد در صد برای خدا باشد. تا آنجا که حتّی اگر یک درصد و یا کمتر از آن هم برای غیر خدا عبادتی انجام دهیم، عبادت محسوب نمی شود و باطل است.

موضوع اخلاص، نیّت و عمل است، پیامبراعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله در این باره فرمود:

«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ … ؛ (1)

اعمال انسان‌ها به نیت آنها بستگی دارد…»

و در مورد عمل نیز مولا علی علیه‌السلام فرمود:

«الْعَمَلُ کُلُّهُ هَبَاءٌ إِلَّا مَا أُخْلِصَ فِیه‏؛ (2)

اعمال آدمی بدون ارزش‌اند، مگر اعمالی که با خلوص انجام بگیرد.»

در مقابل اخلاص، ریا و خودنمایی است و مشتق از کلمه رؤیت، به معنای «تظاهر کردن به نیکی، دورویی و نفاق و انجام کار برای نشان دادن به دیگران.»

ریا در اصطلاح، عبارت است از آن که انسان بخواهد با ارائه کارهای نیک خود، مقام و منزلتی در دل مردم پیدا کند و این مطلب اگر چه در تمامی کارهای خوب امکان دارد، ولی ریا در اصطلاح شرعی، مخصوص آدمی در انجام عبادات است، هر چند از بیان برخی علمای اخلاق این طور استفاده می‌شود که ریا، اختصاص به اعمال عبادی نداشته و شامل سایر افعال غیر عبادی انسان نیز می گردد.

ولی به هر صورت از صفات پلیدی است که بعضی‌ها عبادات و اوراد و اذکارشان فقط برای نمایاندن به مردم است و بس! و به طور کلی از یاد خدا غافلند. فرق است میان کسی که به تصنع و ریا، اخلاقی را از خود ظاهر کند و یا آنچه را که بروز می دهد نتیجه و زاییده شرایط درونی باشد.

طبق روایات اخلاص، دارای مقامی بلند و از اسرار الهی است که خداوند به هر یک از بندگانش بخواهد عطا می‌کند، چنانچه ذات اقدسش فرمود:

«الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِی اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِی‏؛ (3)

اخلاص، سری از اسرار من است که آن را در قلب هر یک از بندگانم بخواهم می‌گذارم.»

یکی از فضایل حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نیز اخلاص است،که جزء بالاترین و بزرگترین مقامات و فضایل انسانی است در واقع اخلاص، معیار درستی و شرط قبولی اعمال آدمی است.

او که هر راهی را درست و سالم تشخیص داد، در آن طی طریق کرد. تمام حرکاتش، پیام‌رسانی و همه خطبه‌هایش، از درون او می‌جوشید و همه آنچه را که داشت در طبق اخلاص نهاده و نثار راه خدا کرد و به همین دلیل بود که خداوند رفتار و کردارش را قبول نمود و آن ها را در تاریخ حیات بشر جاودانی کرد.

همانطور که فرمود:

«إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه‏؛ (4)

سخنان پاکیزه به سوى او صعود مى‏کند و عمل صالح را بالا مى‏برد.»‏

حضرت زینب سلام‌الله‌علیها اهل تصنع و ریا نبود و آنچه را که بروز می داد، حاصل ظاهرسازی‌ها نبود بلکه در مقام خلوص و اخلاص آن گونه عمل کرد که مورد قبولش بود.

حضرت از اطاعت کنندگانی بود که تمام حرکات و سکنات و انفاس خود را وقف خداوند متعال کرده بود، به همین خاطر به منازل رفیعه و درجات عالیه‌ای رسید که حکایت از رفعت، مقام و منزلت مرسلین و درجات اوصیاء دارد. روی همین اصل عده ای حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در حد عصمت یاد کرده‌اند.

چرا که به این درجه از یقین رسیده بود که هرآنچه برای خدا نباشد، فانی و از بین رفتنی است.

«کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ؛ (5)

همه کسانى که روى آن [زمین‏] هستند فانى مى‏شوند و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند!‏»

دلیل این که نام و یاد پیامبر، علی،حسن و حسین و دیگر ائمه علیهم‌السلام پس از قرنها زنده مانده، اراده خداوند متعال و عدم راهیابی ذره‌ای شرک در عملشان است و این که انجام هر کارشان فقط در راه خدا بوده، حتی حب و بغض آنان در راه خدا بوده است.

همچون پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله که در تمام حرکات و سکناتش، ذره‌ای غیر خدا را، در نظر ندارد که اگر داشت پیغمبر نبود و خاتم و اشرف انبیا نمی‌شد.

و یا زهرای اطهر سلام‌الله‌علیها که فرمود:

«مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَیهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه؛ (6)

یعنی هر کس که بهترین و خالص‌ترین عبادات خود را به سوی خدا بالا فرستد، خداوند تعالی هم بهترین مصالح را به سوی او خواهد فرستاد.»

و زمانی که از حسین بن روح سؤال می‌شود:

«که کدام‌یک از دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله افضل از دیگران‌اند.»

می‌گوید: «فاطمه، زیرا که زهرا سلام‌الله‌علیها از نسل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و وارث اوست و به این مرتبه نایل نشده و اختصاص نیافته مگر به جهت اخلاصی که داشته است.» (7)

و یا مولا علی علیه‌السلام، وقتی هم که شمشیر می‌زد، خدا را در نظر داشت و حتی یک لحظه و یک آن، غرض شخصی و یا غضب و خشم خود را در آن دخالت نداد.

زینب کبری سلام‌الله‌علیها نیز که در دامان پر مهر، مادری مخلص چون فاطمه سلام‌الله‌علیها پرورش یافته، جز این نمی‌توان انتظار داشت. در تاریخ عاشورا داستان های زیادی درباره زینب سلام‌الله‌علیها گفته شده که در همه آنها اخلاص آن بانو به وضوح نمایان است.

در دیدگاه زینب سلام‌الله‌علیها، خدا آن قدر مهم است که از همه چیز خود گذشت، او که صبر و تحمل در برابر تمامی مشکلات برایش آسان شد.

اخلاص زینب سلام‌الله‌علیها آن چنان قوی و عالی بود که توانست شهادت و جدایی برادرش را تحمل کند، با وجود علاقه شدیدی که زینب سلام‌الله‌علیها به برادر خود داشت و حتی تصور جدایی و شهادت او نیز برایش طاقت فرسا بود، اما چون برادر در راه خدا شهید گشت، لذا تحمل جدایی از برادر برایش آسان شد.

او خالصانه در راه شناخت وظیفه و انجام رسالت گام برداشت و سرپرستی اسیران را با تمام وجود پذیرا شد. از امام سجاد علیه‌السلام جانانه پرستاری کرد، دلداری بازماندگان و کودکان را در مسیر اسارت با همه صفا و خلوص بر عهده گرفت. او که به موقع احساس مسؤولیت داشت، والحق باور داشت که در برابر اسلام و قرآن موظف است و مسؤول.

برای او نگران کننده بود که دنیای اسلام را دنیایی ویران ببیند. برای او مایه تأسف بود که عدالت اسلامی را در صحنه جهانی مظلوم مشاهده کند و یا مردم را از فیوضات معنوی بی‌بهره بیند، و یا آه و ناله محرومان را که ناشی از ضعف و بی توجهی دستگاه حکومت بود، شاهد باشد.

به همین خاطر زینب سلام‌الله‌علیها در راه انجام وظیفه با تمام وجود حرکت کرد. از خانه و زندگی و کانون گرم خود خالصانه صرف نظر کرد و خود را آزادانه و مختار در جریانی قرار داد که هیجانات آن تهدیدکننده بود. هر چند راه او ناهموار و فشارهای دشمن از هر سو بر او هجوم آورد و او همه آنها را به بهای پیرکردن و فرسوده کردن خود خریداری نمود، چرا که می‌دانست، رسالت او ثمر خواهد داد و امروزه پس از گذشت چهارده قرن از آن واقعه بزرگ، دریافتیم که رسالت او رسالتی آزادی‌بخش بود و بیدارکننده، و به دور از هر گونه مقام طلبی و در آن هیچ موردی برای تخطی از دستور مشاهده نشد.

البته این نکته هم قابل توجه است که زینب سلام‌الله‌علیها پس از تحمل آن همه مصائب و مشقات، پس از آن همه معجزه‌آفرینی‌ها، هرگز وظیفه خود را پایان یافته تلقی نکرد، ایشان هرگز تکلیف خود را ادا کرده ندانست و تسلیم سکوت و سکون نشد.

او مسافر راهی طولانی و بی نهایت بود و خود را در مسیری قرار داد که فرجام آن بی نهایت، او رفت تا به منتهای مقصود، که رب است برسد.

«وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّکَ الْمُنْتَهى؛ (8)

(و آیا از کتب پیشین انبیا به او نرسیده است) که همه امور به پروردگارت منتهى مى‏گردد.»‏

و می‌بینیم که او پس از سفر اسارت به مدینه برگشت ولی هرگز به استراحت نپرداخت. او را به سفری دیگر، ناگزیر کردند، در آن‌جا هم برنامه راحتی را برای خود مقرر نکرد. هر جا که وارد شد رسالت خون و پیام را مد نظر داشت. به گمان ما این مسافر راه خدا، زمانی سر بر بالین راحت گذاشت که به ملاقات خدا شتافت و بدرود حیات گفت. (9)


1) امالی، شیخ طوسی، ص 618.

2) تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، ص 155.

3) بحارالأنوار، ج‏67، ص 249.

4) سوره فاطر، آیه10.

5) سوره الرحمن، آیات 27-26.

6) بحارالأنوار، ج68، ص184.

7) مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب، ج‏3، ص 323. (سَأَلَ بَزْلٌ الْهَرَوِیُّ الْحُسَیْنَ بْنَ رُوحٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ کَمْ بَنَاتُ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ أَرْبَعٌ فَقَالَ أَیَّتُهُنَّ أَفْضَلُ فَقَالَ فَاطِمَةُ قَالَ وَ لِمَ صَارَتْ أَفْضَلَ وَ کَانَتْ أَصْغَرَهُنَّ سِنّاً وَ أَقَلَّهُنَّ صُحْبَةً لِرَسُولِ اللَّهِ قَالَ لِخَصْلَتَیْنِ خَصَّهَا اللَّهُ بِهِمَا إِنَّهَا وَرِثَتْ رَسُولَ اللَّهِ وَ نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ مِنْهَا وَ لَمْ یَخُصَّهَا بِذَلِکَ إِلَّا بِفَضْلِ إِخْلَاصٍ عَرَفَهُ مِنْ نِیَّتِهَا.).

8) سوره مبارکه نجم، آیه42.

9) زندگانی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها رسالتی از خون و پیام، دکتر علی قائمی، ص 207-208.