حَفْصه، یکى از همسران پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله که با عایشه ارتباط تنگاتنگی داشت، در جنگ جمل تصمیم به همکاری با عایشه گرفت که برادرش عبدالله مانع شد، اما هنگامى که حضرت على علیهالسلام به ذیقار رسید، عایشه به حفصه نامهاى به این مضمون نوشت:
«ما در بصره هستیم و علی علیهالسلام در ذی قار است. به خدا قسم گردن او همانند شکسته شدن تخم مرغی روی سنگ شکسته است، او توان بازگشت و یا جنگ ندارد چرا که در هر دو صورت شکست میخورد.» به محض رسیدن این نامه، حفصه هم از سر شادمانى، کودکان بنیتَیم و عَدِى را جمع کرد و به کنیزکان خود دفهایى داد تا با خواندن اشعارى در این باب، شادى و پایکوبى کنند، زنان نیز گرد هم جمع شدند و کف زدند و خواندند.
«مَا الْخَبَرُ مَا الْخَبَرُ عَلِیٌّ کَالْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ نُحِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ عُقِر؛ (1)
چه خبر؟ چه خبر؟! علی رفته سفر مانند فرد زخم خوردهای، که اگر جلو رود، کشته میشود و اگر عقبنشینی کند، قربانی میگردد.»
این خبر به گوش دختر علی علیهالسلام رسید. با عجله چادر خود را پوشید و به صورت ناشناس، به جمع آنها وارد شد و در جمع آنها نقاب از صورت خود برداشت. همین که حفصه او را دید، با شرمندگی صورت خود را برگرداند، زینب سلاماللهعلیها به او گفت:
«لَئِنْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَیْهِ مُنْذُ الْیَوْمَ لَقَدْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَى أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِیکُمَا مَا أَنْزَلَ؛(2)
اگر امروز تو و عایشه، بر ضد پدرم، علی توطئه میکنید، قبلا همه علیه برادرش، پیامبر توطئه کردید و این از شما دو نفر تازگی ندارد تا اینکه خداوند درباره شما نازل کرد، آنچه نازل کرد.» (3)
حفصه گفت:
«کَفَى رَحِمَکَ اللَّهُ.
کافی است. رحمت خدا بر تو باد.»
و دستور داد نامه عایشه را از بین بردند و استغفار کرد.
و همان گونه که در تاریخ نقل شده است جنگ جمل با پیروزی سپاه امام علی علیهالسلام تمام شد.
1) وقعة الجمل، المدنی، ص32.
2) شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج14، ص 13.
3) اشاره به آیه 4، سوره تحریم.