از جمله ملکات حسنه و اوصاف مستحسنه، صفت جلیله ی غیرت است. و از علایم ایمان است: «المؤمن غیور» و اخباردر مدح آن بسیار وارد شده [است] (1) و این صفت در بنی هاشم عموما و خانواده ی محمدی صلی الله علیه و اله و سلم خصوصا، جبلی بوده و آن را مراتبی است:
اول: غیرت بر دین.
دوم: غیرت بر جان و ناموس.
سوم: غیرت بر حفظ اموال.
و هر یک از این مراتب را تفصیلی است؛ مقام، مناسب ذکر آن ها نیست، و حضرت سیدالشهدا را در این صفت امتیاز خاصی بوده و لذا متحمل این همه مصایب و نوایب شد برای غیرت در دین. به واسطه ی غیرت آن حضرت بود که در مجلس معاویه احدی قادر بر سب امیرالمؤمنین نبود.
چنان مکرر اتفاق افتاد [که] خطیب یا کسانی که نسبت به امیرالمؤمنین جسارت می نمودند، [حضرت سیدالشهداء علیه السلام او را] به درک واصل می نمود. غیرت در دین آن حضرت سبب بود روز عاشورا پس از اتمام حجت به ذکر مناقب و فضایل خود و تصدیق آن قوم لئام، فرمود:
»بم تقاتلونی؟«
در جوابش عرض کردند:
»انما نقاتلک بغضا لأبیک«
در این حال با تلاطم دریای غیرت فرمود:
»انا بن علی الطهر من آل هاشم» (2)
دفاع از پدر خود نموده و می فرماید:
»ای قوم! با این فضایل و مناقبم که خود تصدیق نمودید، فخر می کنم که از اولاد علی هستم که طاهر از ادناس و ارجاس [است] و از بنی هاشم بوده، و به چنین پدری فخریه می نمایم«.
غیرت آن حضرت مانع شد با یزید و اتباع او بیعت نماید. چنان چه فرمود:
الموت اولی من رکوب العار (3)
بالجمله، در موارد عدیده غیرت دینی آن حضرت ظاهر شد. و اما غیرت آن حضرت نسبت به ناموس، باز موارد مکرر ظاهر شد. چنان چه تا زنده بود، راضی نمی شد احدی نام خیمه گاه او را بر زبان جاری نماید. شاهد بر این، خبر معروف است چون شریعه ی فرات را تصرف نمود، خواست آب بیاشامد. یکی از اتباع شیاطین گفت:
»ای حسین! تو آب می آشامی و لشکر رو به خیمه ی تو نموده؟«.
آن حضرت با این که می دانست غرض آن ها خدعه است، غیرت مانع شد آب بیاشامد. به تعجیل به طرف خیمه گاه حرکت نمود.
و هم چنین در موقعی که از اسب بر زمین افتاد و از کثرت زخم ها و جراحات و خروج خون از بدن انورش، حال حرکت نداشته، لشکر در مقابل آن حضرت [بودند]، مهابت و شجاعت حسینی مانع از این [بود] که متوجه آن حضرت شوند و عدم حرکت آن حضرت
را حمل بر غدر و خدعه می نموده، چون غیرت آن حضرت را به ناموس مسبوق بوده، برای کشف مطلب جماعتی از لشکر را روانه به طرف خیمه گاه فرستادند. آن حضرت چون ملتفت شد، با آن ضعف و نقاهت، غیرت او را متحرک، چند قدمی به استقبال آن ها شتافته و فرمود:
»یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین و [کنتم] لا تخافون المعاد، فکونوا احرارا فی دنیاکم«.
تا آن جا که می فرماید:
»انا الذی اقاتلکم و تقاتلونی، و النساء ما علیهن جناح«. (4)
مجمل فرمایش آن حضرت: «تا من زنده هستم، متعرض حرم محترم نشوید«. از فرط غیرت، شهادت خود را مقدم بر نهب عیال [طلب نمود]! در صفت جلیله ی غیرت پس از حضرت سیدالشهدا، دختر گرامی حیدر، فرید دهر و وحید عصر بوده [است]! چنان چه تحمل این مصایب به واسطه ی غیرت در دین بوده و از کربلا تا شام خود متحمل سواری عیال و اطفال بوده [است]. به واسطه ی غیرت ناموس در این مسافرت در هر موقع که مذمت آبا و اجداد و خانواده ی خود شنید، از فرط غیرت در مقام مدافعه بر آمده، با آن اشکالات که برای او فراهم بود. چنان چه غیرت، او را وادار نمود به چنین خطبه ی غرا در بازار کوفه؛ غیرت او را واداشت احتجاج با ابن زیاد نماید، چون دید ابن زیاد تکذیب پیغمبر نموده و گفت:
»الحمد لله الذی فضحکم و اکذب احدوثتکم» (5)
آن مخدره فضایل و مناقب خانواده ی خود و مطاعن یزید و اتباعش را بیان نمود و آن ها
را چنان مفتضح و رسوا [کرد] که [ابن زیاد] اراده ی قتل او را نموده؛ و هم چنین در شام و مجلس یزید در هر حال اظهار غیرت نموده [است].
اشاره: شنیدم از بعض موثقین نقل نمود از کتاب «تبر المذاب«- که از مقاتل عامه- و از شخص ثقه ی دیگر از مقتل «عقدایی یزدی«، از این دو مقتل نقل نمودند:
چون اسرا را وارد شام نمودند، در دروازه ی شام علیا حضرت زینب علیهاالسلام شمر را طلبیده فرمود:
»حاجتی به تو داریم، ما را از این دروازه با ازدحام نبرید. از راه خلوتی داخل شام نمایید«.
آن ملعون اعتنا ننمود و چند تازیانه بر آن مخدره زد. آن معدن صبر و وقار از فرط غیرت منقلب، و امر به زمین نموده فرمود:
»یا ارض خذیه«
در آن حال زمین شمر را تا کمر فرو برده. ناگاه آواز جان فزای حسینی به گوش خواهر رسیده:
»یا اختاه اصبری و احتسبی فی مرضات الله«.
آن مکرمه امر نمود به زمین، او را رها نمود. مع التأسف این مذنب از این دو مقتل هیچ کدام را نداشته که ملاحظه نمایم؛ ولی نسبت به مقامات آن مخدره اظهار این گونه کرامات و خارق عادات بعید نیست؛ چرا که نتیجه ی عقل کل و هادی سیل بوده، از طفیل وجود جد او، موجودات خلعت وجود پوشیده، جمیع انبیا متوسل به جد او بوده. خصوصا که در مقاتل عامه نقل شده [است].
»و الفضل ما شهدت به الاعداء«
1) میزان الحکمة، ج 7، ص 396 به بعد.
2) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 80؛ منتخب طریحی، ص 439؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 49؛ کشف الغمه، ج 2، ص 19.
3) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.
4) مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 33؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 51، البدایة و النهایة، ج 8، ص 203؛ اللهوف، ص 119؛ مناقب، ج 4، ص 58؛ الفتوح، ص 909؛ طبری، ج 3، ص 233، وقعة الطف، ص 252.
5) مقتل الحسین خوارزمی، ج 2، ص 42؛ نهایة الارب، ج 7، ص 20؛ بحارالأنوار، ج 45، ص 115- 116؛ ابن اثیر، ج 4، ص 82؛ ارشاد، ص 242 چاپ نجف؛ وقعة الطف، ص 262.