معلوم باد، عرفا را عقیده آن است که انسان، حقیقتا صادق نباشد مگر بر کسی که به موت اختیاری رسیده. و شاهد بر این، تعریف انسان است که گفته اند: «الانسان حیوان ناطق مائت» چنان چه بر حیوان غیر ناطق صادق نباشد، هم چنین بر حیوان غیر مائت، صادق نیست؛ زیرا که جزء الفصل است و اطلاق بر بعض افراد مجازی است، به واسطه ی عنایتی اطلاق بر آن می شود و
»موتوا قبل ان تموتوا» (1)
نیز اشاره بدان است. و برای موت اختیاری چهار مرتبه ذکر نموده [است] (2):
موت احمر: که آن را موت الجامع و جهاد اکبر نیز نامیده، برای این که جامع جمیع مراتب است. و آن عبارت از جهاد و مقاتله با نفس امارة و مغلوب نمودن است (3) و فرمایش حضرت نبوی را که فرموده:
»علیکم بالجهاد الاکبر» (4)
به آن تطبیق نموده [است].
موت ابیض: عبارت است از، تحمل گرسنگی که به واسطه ی آن، قلوب منور و باطن
صافی و ضمیر روشن شود (5) و اقرب اوقات عبد به درگاه حضرت حق، حالت جوع است، و لذا انبیا عظام و اوصیا فخام، اغلب اوقات خود را به این حالت گذرانیده [اند].
موت اخضر: عبارت است از، پوشیدن لباس وصله دار که آن را قیمتی نباشد (5)؛ زیرا که چنین لباس موجب تواضع است قهرا، چنان چه لباس فاخر قهرا موجب تکبر است مگر نزد صاحبان ذوق سلیم. و این مرتبه از موت را جمع انبیا و اوصیا و اولیا را بوده. و کسی که به نهایت این مرتبه رسیده، پس از حضرت ختمی مرتبت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بوده چنان چه فرمود:
»لقد رفعت مدرعتی هذا حتی استحییت من راقعها» (6) که اولیای حضرت حق همیشه مبتلا به این بلیت بوده؛ چنان چه هر پیغمبری از طرف حضرت حق مبعوث شد، اول ابتلای او به امت خود، استهزا و بدگویی آن ها بوده:
اولیائند مست حق دائم
لا یخافون لومة لائم
اجد الملامة فی هواک لذیذة
حبا لذکرک فلیلمنی اللوم
و کسی که در این عالم، چهار مرتبه را به وجه اتم تحصیل نموده، عقیله ی خدر رسالت بوده.
اما موت احمر: چنان مجاهده با نفس نمود که مقاماتی تحصیل فرمود [که] عقل در ادراک آن ها حیران است! از آن جمله مقام خاتمیت بوده. چنان چه جد بزرگوارش، خاتم انبیا، حضرت حجت- عجل الله تعالی فرجه الشریف- خاتم اوصیا، آن مکرمه خاتم نسا منتخبات عالمیان بوده اگر توفیق شد توضیح این مرتبه را خواهیم داد و الا بماند به فهم اهل ذوق.
و اما موت ابیض: پس در این سفر اسیری و در شام به مرتبه ی تکمیل این مرتبه نموده که از اندازه ی تصور خارج [است]، حتی موافق قول بعضی اهل تواریخ در خرابه ی شام، حضرت سجاد ملتفت شد که عمه نشسته نماز می کند، سبب را جویا شد. جواب داد: از شدت گرسنگی حالت استقامت ندارم.
موت اخضر: آن مکرمه بعد از وقعه طف، لباس فاخر نپوشیده بلکه در این سفر محنت فرجام، لباس درستی نداشته [است].
و اما موت اسود: پس چنان صبر بر زخم های زبانی نموده و متحمل اذیات بنی امیه شده که احدی را قدرت بر چنین اندازه تحمل نبوده، و در مواردی که متعرض جواب منافقین شد- چون مجلس ابن زیاد و مجلس یزید- نه به واسطه عجز از تحمل بوده بلکه اگر ساکت مانده بود حقانیت آل محمد علیهم السلام معلوم نمی شد. فروحی و ارواح العالمین فداها.
1) اللؤلؤ المرصوع، ص 94.
2) ر. ک: الطبقات، 92؛ شرح گلشن راز، ص 502.
3) ر. ک: شرح گلشن راز، ص 503.
4) برگرفته از احادیثی به این مضمون، بحارالأنوار، ج 19، ص 182؛ و ج 70، ص 65؛ میزان الحکمة، ج 2، ص 140؛ مستدرک، ج 2، ص 270.
5) ر. ک: فرهنگ معارف اسلامی، ص 1958.
6) بحارالأنوار، ج 77، ص 392.