فریاد عموم اهل مدینه به «واویلا وا حسینا» به فلک هفتمین رسید.
ورود آن ها روز جمعه بود؛ در مدینه چنان فریاد و فغان بلند نمودند گویا پیغمبر از دنیا رفته! آن گاه حضرت زینب علیهاالسلام رو به قبر جد بزرگوار نمود و همی گفت:
»یا جداه! انی ناعیة الیک ولدک الحسین» (1)
این وقت ناله ی بلند از قبر مطهر برخاست و مردمان از شدت بکاء به لرزه درآمدند. مکالمات علیا مخدره، زینب، در حرم جد بزرگوار و مادرش، زهرا در کتب مقاتل مسطور است از این رو به شرح نرفت.
آن گاه اهل مدینه پانزده روز (2) به سوگواری مشغول شدند. گرچه از زمان خبر شهادت
حضرت سیدالشهدا جماعتی از اهل مدینه عزادار بوده اند، ولی این پانزده روز نمونه محشر بوده و علیا مخدره، زینب علیهاالسلام، پس از واقعه کربلا تمامت عمر خود را به گریه و ناله صرف نموده، چنان چه قدش خمیده و گیسوانش سفید شده و اغلب سوانح عمریه آن مخدره در مدینه در کتب مقاتل ثبت است.
1) »ای جد بزرگوار! من خبر مرگ فرزندت، حسین را برایت آورده ام«. بحارالأنوار، ج 45، ص 198؛ ناسخ امام حسین علیه السلام، ج 3، ص 188؛ و منتخب طریحی، ص 501.
2) عمر بن علی بن الحسین گوید: «آن گاه که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، بانوان بنی هاشم لباس های سیاه و جامه های خشن مویی (مسوح) بر تن کرده و از گرما و سرما شکایت نمی کردند و پدرم، به دلیل اشتغال آنان به این مراسم، برای آن ها غذای طبخ می کرد«.وسیلة الدارین فی انصار الحسین، ص 412، فروع کافی، ج 10، ص 240؛ بحارالأنوار، ج 45، 188؛ وسائل الشیعه، ج 2، ص 890؛ المحاسن، ج 195، باب الاطعام فی الماتم، ص 420.